عیب های اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد

اکتبر 25, 2013
سی و هفت درد و عیب اساسی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد..!
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورد و می تراشد،این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد..! به قسمتی از درد های اجتماعی ما ایرانیان توجه کنید: …
1-اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2-اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3-با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4-به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5-بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع انها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6-در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7-کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8-غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9-بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که اینده را فراموش می کنیم.
10-از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11-عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه انها می اندازیم،ولی برای جبران ان قدمی بر نمی داریم.
12-دائما دیگران را نصیحت می کنیم،ولی خودمان هرگز به انها عمل نمی کنیم.
13-همیشه اخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14-غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند،ولی ما شاعر و فقیه!
15-زمانی که ما مشغول کیمیا گری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16-زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17-هنگامی که به هدف مان نمی رسیم،ان را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم،ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل ان نمی پردازیم. 18-غربی ها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار می دهند،ولی ما انها را برداشته و از همکارمان پنهان می کنیم.
19-مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20-غربی ها و بعضا دشمنان ما،ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21-در ایران کوزه گر از کوزه شکسته اب می خورد.
22-فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23-برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن اخر کار استخاره می کنیم.
24-همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25-به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26-چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27-به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28-وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29-در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند،به جای اینکه به انها احترام بگذارند.
30-اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31-اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32-تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33-غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34-اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی،کابل کشی و غیره صد ها جای ان را خراب می کنیم.
35-وعده دادن و عمل نکردن به ان یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36-قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از ان حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37-شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.

غبار روبی غدیر

اکتبر 24, 2013
چرا کسروی را ترور ناجوانمردانه کردند چون مطالعه داشت وباسواد بود وتاریخ را خوانده بود  و هجویات و چرندیات دکانداران دین را نمیپذرفت و با جهالت و خرافات مبارزه میکرد زنده بودنش درآمد جیب بران دین را کم میکرد
ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانه‌ی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بي‌وارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان مي‌بستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در ميان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت.<br /><br /> دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطه‌ی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده.<br /><br /> من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفه‌ی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است».<br /><br /> «مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارنده‌ی ولاء» شناخته نميشده و اينست مي‌بينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است.<br /><br /> از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!.<br /><br /> شما آيه‌ی «اليوم اكملت لكم دينكم...» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نمي‌چسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم».<br /><br /> در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران درباره‌ی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود درباره‌ی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است».<br /><br /> اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!.<br /><br /> گذشته از همه‌ی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد:<br /><br /> «انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي...».<br /><br /> معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود...».<br /><br /> اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مي‌يابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد.<br /><br /> اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد.<br /><br /> اكنون شما ببينيد آيا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!..<br /><br /> علي بمعاويه مينويسد : توچون بمن كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!.<br /><br /> اما اينكه ميگويند : روز غديرخم عمر بيعت كرد و گفت :‌« بَخ بَخ لك يا علي اصبحت مولاي و مولا كلا مومن و مومنه» ، بيگمان اينها را ساخته اند. علي چگونه مولاي عمر شده بود؟!. اين سخن چه معني توانستي داشت؟!. دوباره ميگويم : «مولا» جز بمعني دارنده‌ی «ولاء» نبوده. اينكه مولا را بمعني «آقا » نيز مي آورند از زمانهاي ديرتر آغاز شده.»
داستــــان غدیـــــــــــر خــــــــــــم
«داستان غدير خم : ميگوييد پيغمبر فرمود : «من كنت مولاء فهذا علي مولاء». من در شگفتم كه چرا ملايان معني اين جمله را نميدانند. در ميان عرب داستاني بنام «ولاء» بوده است. به اين معني كسي كه غلام خود را آزاد ميكرده ميانه‌ی آن غلام با آقايش رابطه «ولاء» توليد ميشده و احكامي داشته مثلاً اگر آن غلام بي‌وارث ميمرد ارث او به آقايش ميرسيد. همچنين عشاير عرب با يكديگر پيمان مي‌بستند كه بقول خودشان «حليف» يكديگر ميشدند. در ميان آنها نيز رابطه «ولاء» توليد ميشد و آن نيز احكامي داشت. دركتابهاي فقه «ولاء» يك بابيست. پيغمبر اسلام از مردم عرب ميبود و با كساني درميانه رابطه‌ی «ولاء» ميداشت. در آن باره علي را كه دامادش ميبود جانشين خود كرده و فرموده : « من با هركسي ولاء داشتم و مولايش ميبودم پس از من اين علي مولاي او خواهد بود». بالاخره اين يك وصيت خانواده اي بوده. من نميدانم اين جمله كجا و داستان خلافت كجاست؟!. اگر مقصود پيغمبر خليفه گردانيدن علي بودي بايستي نخست توضيح دهد كه مردم ؛ خليفه يا جانشين مرا خدا بايد معين كند. اول اين را كه خودش يك موضوع بسيار مهم بود بمردم ابلاغ كند ، پس از آن علي را نامزد جانشيني گردانيده صريح و آشكار بفرمايد «خليفه‌ی اول من علي خواهدبود. خدا او را برگزيده است». «مولا» در زبان عربي بمعني جانشين يا سلطان نبوده. مولا جز بهمان معني «دارنده‌ی ولاء» شناخته نميشده و اينست مي‌بينيم كه هم بغلام آزاد شده و هم به آقاي آزاد كننده گفته ميشده است. از اين گذشته ، اگر حكم اسلام اين بوده كه خليفه را خدا برگزيند ، پس چرا اين در قرآن گفته نشده؟!.. پس چرا چنين حكم مهمي در قرآن نيامده؟!. شما آيه‌ی «اليوم اكملت لكم دينكم…» را دليل مي آوريد. اولاً بهتر است آيه را از اول بخوانيد تا بدانيد كه به اين موضوع نمي‌چسبد : «حرمت عليكم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل لغيرالله به و المنخنقه و الموقوذه و المترديه و النطيحه و ما اكل السبع الاماذكيتم و ما ذبح علي النصب و ان تستقسموا بالازلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا فمن اضطر في مخمصه غير متجانف لا ثم فان الله غفوررحيم». در اين آيه از آغاز تا انجام سخن از خوردنيهاي حرام رانده شده و درو آنچه نيست داستان خلافت است. معني آيه اينست : «حرام شد بشما مردار (ميته) و خون و گوشت خوك و هرچه بينام خدا سر بريده شود و آنچه خفه شده يا با زدن و افتادن و شاخ زدن مرده و آنچه درندگان پاره كرده اند. مگر آنهايي كه پاك گردانيد» (نمرده باشد و سرش ببريد) و آنچه براي بتها سربريده شده : همچنان استخاره با اَزلام (تكه چوبها). امروز كافران درباره‌ی شما نوميد شدند. ديگر از آنان نترسيد و از من ترسيد. امروز دين شما را درست گردانيدم و نيكيهاي خود درباره‌ی شما بپايان رسانيدم و اسلام را براي شما دين برگزيدم مگر كسي كه بگرسنگي افتد و ناچار باشد و قصد گناه نكند (كه ميتواند از آن گوشتها بخورد). خدا مهربان و آمرزنده است». اين آيه كجا و داستان خلافت علي كجاست؟!. آنگاه چه شده كه خدا اصل موضوع را نگويد و منّت گزاريش را بگويد؟!. نميدانم اينها را هيچ انديشيده ايد يا نه؟!. گذشته از همه‌ی اينها ، امام علي بن ابي طالب هنگامي كه پس از كشته شدن عثمان خليفه گرديد و معاويه كشته شدن عثمان را بهانه گرفته گردنكشي ميكرد ما مي بينيم آن امام بمعاويه نامه نوشته چنين ميگويد: «انه بايعني القوم الذين بايعوا ابابكر و عمر و عثمان علي ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد ان يختار و لا للغائب ان يردو انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل وسموء اماما كان ذلك لله رضي…». معنايش اينست: «آن گروهي كه به ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند ، با همان شرايطي كه به آنها بيعت كرده بودند بمن بيعت كردند. بهيچ حاضري نميرسيد كه اختيار ديگري كند و بهيچ غائبي نميرسيد كه قبول نكند. زيرا شورا حق مهاجرين و انصاراست. اگر آنان بر سر مردي گرد آمدند و او را امام ناميدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود…». اين نامه در نهج البلاغه هست و ما آن را در تاريخها نيز مي‌يابيم. شما ببينيد كه اولاً هيچگاه نميگويد مرا خدا برگزيده و پيغمبر روز غديرخم مرا بمردم معرفي كرده. هيچ از اين چيزها سخني نميراند. دوم آشكاره مي گويد كه مرا همان كساني كه ابوبكر و عمر و عثمان را خليفه گردانيده بودند خليفه گردانيدند و همين را دليل حقانيت خود ميشمارد. سوم تصريح ميكند كه انتخاب خليفه حق مهاجرين و انصار است. آنها چون كسي را برگزيدند رضاي خدا نيز در آن خواهد بود و كسي حق نخواهد داشت او را نپذيرد. اين نامه را مينويسد كه خلافت خود را بمعاويه مدلل گرداند و گناه او را كه برخلاف اجتماع و اختيار مهاجر و انصار قيام كرده بود برُخش بكشد. اكنون شما ببينيد آيا با اين نامه باز جاي آنست كه گفته شود بايستي تعيين خليفه از جانب خدا باشد؟!. باز جاي آنست كه گفته شود ابوبكر و عمر غاصب بودند؟!.. باز جاي آنست كه پنداشته شود علي به ابوبكر بيعت نميكرد و او را با زور به بيعت بردند؟!.. علي بمعاويه مينويسد : توچون بمن كه مهاجر و انصار انتخاب كرده اند بيعت نميكني ، گناهكاري ، از دين خارجي ، با تو جنگ خواهم كرد. اگر خود او با ابوبكر همين رفتار را كرده بود آيا او نيز گناهكار نبود؟!. از دين خارج نميشد؟!. اما اينكه ميگويند : روز غديرخم عمر بيعت كرد و گفت :‌« بَخ بَخ لك يا علي اصبحت مولاي و مولا كلا مومن و مومنه» ، بيگمان اينها را ساخته اند. علي چگونه مولاي عمر شده بود؟!. اين سخن چه معني توانستي داشت؟!. دوباره ميگويم : «مولا» جز بمعني دارنده‌ی «ولاء» نبوده. اينكه مولا را بمعني «آقا » نيز مي آورند از زمانهاي ديرتر آغاز شده.» کتاب گفت و شنید (1323 خورشیدی) / احمد کسروی ————————————————- http://www.facebook.com/kasravi.ahmad تاربرگ @[215840918563618:274:احمد کسروی] در فیس بوک

جناب مولوی گر در پی منی من نشتیفانیم

اکتبر 24, 2013

حال فعل من خواهی مولوی  اکنون من فراریم

من سالها حبس جهالت  و تعصب خشک و خالیم

از  دینفروشان دیو ملولم که با این حال و زاریم

با جعلیات مذاهب خویش تباه نمودند نوجوانیم

شاه شجاع نشتیفان

 

نوشته: مولوی رحيمي در: پنجشنبه دهم فروردین 1391 


برگی از تاریخ رجال نشتیفان

مطلبی دقیق و ارزشمند از کسی که معلوم می شود مورخ بزرگی است و اطلاعات کاملی  دارد . مطلب زیر در مورد نشتیفان و پادشاهان آل مظفر است این مطلب دقیق و مختصر و کامل می باشد.  شما را به خواندن دقیق آن دعوت می نمایم. امید است اگر کسی اطلاعی در مورد نویسنده آن داشته باشد آگاهمان فرماید.
تصویر مقابل آرامگاه شاه شجاع در شیراز است.
برگی از تاریخ رجال نشتیفان

نویسنده و سراینده :
رخش ، از بچه های نشتیفان

مقدمه
نشتیفان قدمتی هزاران ساله دارد اما بنا بدلایلی که همیشه مقابل زورگویان حکومتی ویا اشغالگران خارجی ایستادگی نموده کمتر بدان پرداخته شده و همیشه مغضوب حاکمان بوده است در همین صده گذشته نسبت به زمان خودش از همین حالا پیشرفته تر و به تمام ابزار و امکانات روزمره دسترسی و از آنها بهره میبرده است که در حال حاضر از آنها محروم و حفظ و جایگزین وبروز نشده است که در این زمینه علاوه بر حکام خود میراث داران نیز بی تقصیر نبوده اند من بارها برآن شده تحقیقاتی نموده تا شاید نسل امروزی را هوشیار نموده به تاریخ نیاکان توجه نموده پند و اندرز گرفته با غیرتی که در آنها سراغ دارم طوری عمل نموده که لااقل اگر از پیشینیان پیشی نگرفته حد اقل در حد آنان تلاش و مشاغل قدیمی را بروز و مشاغل جدید جایگزین تا خود باوری و خودکفایی در حد گذشتگان ومیراث های آنان حفظ وارتقاء یابد قدمت تاریخی و مبارزاتی این سامان ازخود خواف و دیگر بلاد همجوارهم بیشتر بوده تا آنجا که همین مبارزان با تلاش و درایت ومقاومتی که داشته سالها مبارزه نموده و بخش های وسیعی از مملکت ایران را از دست اشغالگران آزاد ساخته و در آن فرمانروایی میکرده اند که من شمه ای از آنرا بصورت سروده ای ناقص تقدیم میدارم امید است سرآغاز نوینی برای پژوهشگران و تحصیلکردگان و فرهنگیان امروزی باشد تا با توجه به ریشه های تاریخی به آینده روشن این سامان امید بسته تلاش وافری مبذول نمایند. *** رخش ***

چنین سرود “”رخش “”ازغیور مردان معاصر نشتیفان
به سده هفت قمری هجوم چنگیز خان از بیگانگان
مغولان فزون بودند به نیروی ابزار”احشام و خادمان
زهر سو چو صاعقه فرود آمدندبا حیله وهجمه فراوان
با مشوره سران مقابله ای جانانه نمودند پیر وجوان
تا بدین گونه باشند از چنگ بیگانگان در امان
مقابل خصم با بدرالدین،مبارزالدین،و شجاع الدین
امیر غیاث الدین حاجی جلای وطن گشت باخاندان
به کوههای دور یزد و میبد و شیراز و کرمان
عقب نشسته سنگرگرفته و مقیم شده کل خاندان
بعد از استقرار هر یک نهادند شروع کار و زار
هماوردی با دزدان و راهزنانرا نماندش قرار
دلیران رشید مولود غیاث الدین نشتیفانی
به اندک زمانی فراهم آورده آرامش وزندگانی
به امر علاءالدوله اتابک یزد که نمود پا درمیان
روانه شد بدرالدین وهلاکو به بغداد با سیصدجوان
سرانجام باتوطیة اعراب بنی خفاجه به قتل رسید بدرالدین
تا درگذشت در یزد تحت نظر اتابک بود امیر مبارزالدین
شجاع‏ الدین ، فرزند سوم امیر غیاث الدین در میبد
بادرایت و زیرکی و لیاقتی که داشت شد امین الدین
امان نامه گرفت بامبارزالدین، زین الدین و شرف الدین
آنگونه ابناء و پایگاه بساختند در بلاد برای بقاء دین
یقین دید اتابک یوسف شاه بن علاءالدوله فرمانروای یزد
حکومت میبد و ندوشن بداد به شرف الدین مظفر و خاندان
بعدها شرف‏الدین و اتابک یوسف شاه روانه سیستان
در اثناء و ابتداءهمین سفر بود که شروع شد این داستان
جو آگاه شد امیر مظفر از پایان کار اتابک یوسف شاه
نظری افکنده به اوضاع سر به تدبیر فروکرده ناگاه
رها نید زن و خاندان سرداران که بودند درزندان
بهمراه آنان به یزد رفت و زآنجافرستاد نزد سلطان
حمد سلطان خدابنده از او بدلیل عمل خدا پسندانه
روان کرد با شکوه و جلال به دربار ارغون خان
عزت و مرتبت یافت درخورشاهان به اشارت ایلخان
گرفت نشان مخصوص ، شمشیر ودرفش و طبل از ارغون
با مرگ ارغون خان، امیر مظفر در آمد به اردوی غازان (691 ق1292م)
اولجایتو پس از غازان جانشین شد بر تخت پادشاهی (703ق/ 1303م )
بیش از پیش امیر مظفر را گرامی داشته شد ازجانب ایلخان
از حدود اردستان و ابرقوه، هرات و مرو تا تبریزوکرمانشاهان
افزون برمیبد بدو سپرده شد .بعدهاامیر مظفر به همراه پسرش مبارز الدین محمد به شیراز رفت پس از چندی در 713 ق/ 1314 م بر اثر بیماری دار فانی را وداع گفت.
فرمانروایان آل مظفر
از آل مظفر 7 تن به شرح زیر به فرمانروایی رسیدند که برخی از آنان بر یک شهر و برخی دیگر بر بخش‏هایی از ایران فرمانروایی داشتند:
مبارزالدین محمد مظفر 759 718 ق/ 1358 1318
جلال الدین شاه شجاع مظفر 786 759 ق / 1384 1358
قطب الدین شاه محمود 776 759 ق/ 1375 1358
نصرت الدین شاه یحیی 795 764 ق/ 1393 1363
زین العابدین بن شاه شجاع 789 786 ق/ 1387 1384
عماد الدین احمد مظفر 795 786 ق/ 1393 1384
شاه منصور مظفر 795 790 ق/1393
منبع: سایت شاه شجاع


گذر و نظر بر تفسیر مسائل روز ایران

اکتبر 23, 2013
شاه شجاع نشتیفان
گذر و نظر بر تفسیر مسائل روز ایرانبسمه تعالی
بعد از اینکه در پشت پرده موضوع سوریه باقمار اتمی ایران برد برد برابر شد با دادن سهم و منافع روسیه قضیه سوریه کاملأ یکسویه شد و با پا در میانی روسیه برای انهدام سلاح های میکروبی آن کشور توافق بعمل آمد اخبار سوریه از سرتیتر اخبارکاهش پیدا نمود
مسائل ایران و آمریکا در سطح جهان مطرح گردید بخصوص سفری که روحانی رئیس جمهور ایران در آمریکا داشت و تماس تلفنی وی با اوباما رئیس جمهور آمریکا جو افکار عمومی را نسبت به بحرانی شدن کشورهای منطقه تغییر داد
اظهارات اوباما در رابطه با خوش بینی های وی نسبت به دیپلماسی آقای روحانی و اینکه دولت قبلی ایران چشم بسته و نسنجیده در منجلاب تالاب سوریه گرفتار آمده و برابر توافقات بعمل آمده قبلی حاضر است سرعت عمل بخرج داده و سناریو دو پهلو برخورد نمودن خامنه ای رهبر ایران در مذاکراتی که آقای روحانی به سفر خویش در آمریکا داشته است طوری که طرفین معادله دودوزه بازی را حفظ نموده تا افرادی که میخواهند دیپلماسی فعالی در سطح جهان انجام واین قاطر چموش لجام گسیخته را به صراط قبلی برگردانده راضی نگه داشته و آن عده یاران همیشگی در گردان های الزهرا وعاشورا که خودش از نظر فکری بر علیه آمریکا ساخته است دلگرم داشته باشد .
برای گرم نمودن بازار هم با توافقات قبلی هجمه هائی به رفسنجانی و خاتمی هم در این خیمه شب بازی از سوی جیره خواران خامنه ای بعمل آمد تا افکار عمومی داخل و خارج به اصل سر سپردگی ولایت سؤء ظن ننمایند!
مطلب قابل یادآوری این است که در آنطرف یاران امریکا روابط سعودی ها و یهودی ها بعد از مذاکرات ایران و آمریکا عمیق تر خواهدشد!
یهودی ها میگویند اگر رابطه ایران با آمریکا به زمان شاه سابق برگردد ایران تبدیل به ژاندارم منطقه میگردد
و سعودی ها تلاش هائی داشتند تا از طریق تشویق آمریکا به جنگ بر علیه بشاراسد ،هم از شر اسد راحت شده و هم اینکه ملاها که باپای خود ایران را در این جنگ دخیل داده درتنش غیر شعاری بلکه عملی باغرب توسط امریکا ساقط گردند
ایشان(سعودی)میخواستند با یک تیر دو هدف را بزنند یعنی به بهانه سوریه ایران را درگیر نمایند که ملاها در نیمه راه برای بقاءخودشان با قمار اتمی موافقت نمودند و اگر از ابتدا با تدبیر سیاسی درست به این موضوع که نتیجه ای برایشان نداشت وارد نمیشدند گرفتار این مصیبت نمیگردیدند
و یهودی ها خوب میدانستند که در این موقعیت و معامله بایستی سوریه را از اینکه هست در همسایگی خود ضعیفتر نموده در صورتیکه تجهیزات میکروبی سوریه منهدم گردد وحشت ایشان از انبار سلاح های میکروبی سوریه تمام خواهد شد.
اسرائیلیها ترجیح میدهند در همسایه گیشان یک نظام غیر دینی مثل نظام بشار اسد باشد چون ایشان انگیزه سیاسی و ملی دارند نه یک نظام دینی القاعده یا سلفی معتقد به عقاید دینی عملی و آشکار نه شعاری و دروغ مثل ولایت!
سلفی ها و القاعده انگیزه مذهبی و دینی دارند که عملیاتهای ایشان در سطح جهان عقاید ایشان را ثابت نموده است (همواره از جانهای خویش در عملیات هایی که دارند میگذرند)
پس این تحلیل را اسرائیل دارد و میفهمد از اینکه عنوان نمیکند یا مطرح نمیسازد هدف دیگری دارد و اصل موضوع این است .
زمانی که شاه ایران بعنوان ژاندارم منطقه مطرح بود رابطه بسیار حسنه ای با اسرائیل داشت و اسرائیل در ایران منافع بزرگی داشت و حتی در حد بالایی از حمایت شاه برخوردار بودکه مسائل عرب و اسرائیل بخصوص موضوع مصر و صحرای سینا با پا در میانی شاه ایران حل گردید
نظام ایران در حال حاضر هیچ گونه رابطه سیاسی،اقتصادی،دیپلوماتیک و…. آشکاربا اسرائیل ندارد فقط طی 34 سال گذشته در خفا مبادلات اقتصادی و اطلاعات نظامی داشته اند
و اسرائیل در طول همین 34سال اخیر تلاش نمود که همواره کشورهای عربی را بر علیه ایران ذهنیت دهد تا حکومت ایران بهره بردای داخلی نموده و با نیات پلید خویش عوامفریبی نماید.که در این خصوص موفقیتهایی هم داشته اند.این موضوع دوسویه بود گاهی اوقات موضوع گیریهای تندی که رهبران ایران بخصوص رئیس جمهور قبلی ایران(احمدی نژاد) بر علیه اسرائیل داشته است و اسرائیل در سطح جهان بهره برداری سیاسی خوبی نموده است و حالت مظلوم نمایی به خویش گرفته بود تا خود را از یک انزوای سیاسی بیرون نماید و یک دیپلماسی فعالی داشته باشد
دیپلماسی اخیر ایران با غرب و در سازمان ملل اسرائیل را بوحشت انداخته
و صحبتهای آقای بنیامین نتنیاهو نخست وزیر اسرائیل در سازمان ملل این حقیقت را آشکار ساخت و در مذاکراتی که بنیامین نتنیاهو با اوباما در آمریکا داشت تلاش مینمود تا رابطه سیاسی ایران و آمریکا که در آغاز گفتگو میباشند مختل نماید یعنی صفحه جدید ذهنی در ریاست جمهوری آمریکا باز نماید
و از این گفتگوها(ایران،آمریکا)کشورهای عربی بخصوص عربستان را هم وحشت انداخته تادر حالت اضطراب یا دلهره نگه داردکه تاکنون موفقیتهای چندانی بجز خبر سازی ریاکاری ملاها نداشته است زیرا ابرقدرتها به منافع خویش میاندیشند و مسیری را طی نموده که کمترین هزینه را داشته باشد اسرائیل از روند سیاسی جهان بدور مانده است فکر مینماید که میتواند اندیشه اش اثر گذار باشد
تصور میکند که سازمان اطلاعاتی آن موصاد با ایجاد شکافهای اطلاعاتی فاصله ها را زیاد تر و عمیق تر میسازد اما سرعت زمان بالاتر از تصورات ذهنی ایشان است چون بشریت در یک مسیری قرار دارد که میخواهد توانایی های خویش را از مدار جنگ خارج نماید و در مدار گفتگو قرار دهد و اسرائیل اگر میخواهد جایگاهی در بین جامعه بشری داشته باشد باید بر تمام دیدگاههای سیاسی یا بین المللی که دارد تجدید نظر نماید.
در خاتمه مطلبی را خاطر نشان مینماییم که بارها در مطالب خویش یادآور شده ام و آن این است که یک دامدار گاوی را تا زمانیکه شیر و گوساله میدهد نگاه میدارد و بمحض اینکه یکی از اینها دچار تعدیل شد یا با گاو همسایه تعویضش میکند یا به کشتارگاه میبرد قضیه استعمار با حکام جهان سوم دقیقأ همین است و شما به چشم خود در ایران و دیگر کشورهای منطقه شاهد آن بوده و یا در اخبار به سمع شما رسیده است.! که مقدرات بشر در دست قدرتهای بزرگ و استعماری است و خدای فلاسفه و ادیان در این بین نظاره گر است و او که جهان را آفریده است میداند که اشرف مخلوغاتش چگونه درنده خوئی بوده که نه به خود و همنوعش رحم نموده و نه به محیط زندگی و طبیعت اطرافش….یکی بنام آزادی و حقوق بشر دیگران را سر کیسه میکند و دیگری بنام دین ! هر دو آتش افروزی برای نیات پلید خویش داشته و هزینه را انسانهای مخلص در میدان جنگ و یا زندانها می پردازند
در طول تاریخ هیچ یک از شیادان دین یا قدرتمندان بزرگ و کوچک به تمام خواسته های خویش نرسیده اند و یقینا در آینده هم نخواهند رسید چون دنیا بدلیل انسانهای دانا و نیک پا برجاست که آگاهی داده و با دیو جهالت و تعصب و خرافات نبرد نموده که نهایت پیروز میدانندو پروردگار قادر مطلق از گذشته،حال و آینده آگاه است چند روزی به هر یک از بندگان خویش فرصتی میدهد یکی را در قدرت امتحان میکند یکی را در فقر،یکی را در عزت،یکی را در ذلت و…. وبلاخره همه ایشان بصحرای محشر در یک صف قرار خواهند گرفت آنگاه که اعمال محاسبه میشود هرچه کشته ای درو خواهی نمود .
پس بهتر است تا مسلمانان به اعمال خویش باندیشند و به اعتقادات خویش پایبند باشند نه به اراجیف آخوندهای دینفروش و یقین داشته باشند که وارثین زمین بندگان صالح خداند خواهند بود .
و از خداوند آرزو مینماییم تا ما را از مخلصان حاکمیت خود قرار دهد.انشاءالله

شاه شجاع نشتیفان


برای خستگی پاییزه چه بخوریم ؟

اکتبر 17, 2013

پاییز که می‌رسد خیلی‌ها احساس خستگی و افسردگی می‌کنند. همین که خورشید زود غروب می‌کند و نور کمتر می‌شود افسردگی نیز سراغ آدم را می‌گیرد. انگار پاها جان ندارند و صبح که می‌شود چشم‌ها به زور باز می‌شوند.

 

با فرا رسیدن پاییز و فصل سرما همه این چیزها طبیعی است. در واقع اسمش را «افسردگی فصلی» گذاشته‌اند که خستگی زیاد هم یکی از علائم همین افسردگی است. خوشبختانه برای این کاهش انرژی و خستگی راه‌حل‌هایی وجود دارد. باید راه چاره را در بشقاب‌هایتان جست‌وجو کنید. با ما باشید تا با چند ماده غذایی نیروبخش و ضدخستگی آشنا شوید.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

میوه‌های خشک
اگر می‌خواهید در طول روز به اصطلاح «بمب تکانتان ندهد» زردآلوی خشک، آلوی خشک یا کشمش را دریابید. میوه‌های خشک سرشار از آهن هستند و خواص ضد خستگی دارند. این میوه‌ها مواد معدنی بیشتری نسبت به انواع تازه‌شان دارند. در واقع با خوردن میوه‌های خشک منیزیم، کلسیم و پتاسیم جذب خواهید کرد. اگر این روزها بی انرژی و کسل شده‌اید حتماً به سراغ این میوه‌ها بروید. البته باید بدانید که میوه‌های خشک سرشار از قند هستند و نباید در مصرف آن‌ها زیاده‌روی کنید. در واقع میوه‌های خشک انرژی و کالری فراوانی دارند.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

موز
میزان ویتامین‌های موز مانند ویتامین B6، C و منیزیم و گلوسیدها باعث شده است که این میوه نیز در بین مواد غذایی نیروزا و انرژی‌بخش جا داشته باشد. بهتر است موزهای نسبتا سبز را انتخاب کنید چون هر چه موز رسیده‌تر باشد میزان ویتامین‌های آن کاهش می‌یابد و قندهای دیر جذب موجود در آن به قندهای زود جذب تبدیل می‌شود. اگر نمی‌خواهید چاق شوید نباید در مصرف این میوه زیاده‌روی کنید چون یکی از میوه‌های پرکالری محسوب می‌شود.اگر اهل ورزش هستید باید بدانید که مصرف موز قبل از شروع فعالیت‌تان فوق‌العاده است به خاطر اینکه انرژی‌تان را دوبرابر می‌کند.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

کیوی
بارها در همین بخش خودمان گفته‌ایم که ویتامین C موجود در کیوی حتی از پرتقال هم بیشتر است. باید بدانید که ویتامین C برای اینکه در فصل سرما احساس شادابی و نشاط کنید لازم و ضروری است. در واقع این ویتامین یک ویتامین ضدخستگی فوق‌العاده است. ویتامین C برای جذب آهن نیز لازم است. برای همین باید مواد غذایی سرشار از آهن را به همراه مواد غذایی حاوی ویتامین C میل کنید. باید بدانید که آهن نیز نقش موثری در تولید انرژی و شادابی بدن دارد.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

گوشت قرمز
کمبود آهن، شما را دچار خستگی زودگذر یا حتی خستگی مزمن می‌کند و باعث می‌شود مدام احساس ضعف کنید. برای اینکه نیازتان به آهن را تامین کنید گوشت قرمز، گوشت مرغ و گوشت بوقلمون را دریابید. آهن موجود در این مواد غذایی بهتر جذب بدن می‌شود. افراد گیاه‌خوار نیز باید با مصرف حبوباتی مانند عدس یا سبزی‌های برگ سبز، آهن مورد نیاز خود را تامین کنند.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

آجیل
تمام میوه‌های صدفی، حاوی امگا 3 و سرشار از ویتامین‌ها و مواد معدنی هستند. در واقع آجیل‌ها تامین کننده ویتامین‌های E،B1 و B6 و همچنین پتاسیم و آهن هستند. البته آجیل از پروتئین نیز بی‌بهره نیست. این مواد مغذی باعث می‌شوند که بدنتان نیروی مضاعف کسب کند. اما حواستان باشد که آجیل‌ها سرشار از چربی بوده و کالری بالایی دارند برای همین هم اگر دغدغه اضافه‌وزن دارید بهتر است در مصرف آنها زیاده‌روی نکنید.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

پاستا
پاستاها و دیگر غلات کامل مانند گندم، برنج، کینوا و غیره سرشار از کربوهیدرات‌های پیچیده هستند یعنی جزو قندهای دیر جذب هستند. برای همین هم به تدریج جذب بدن می‌شوند و انرژی طولانی مدتی ایجاد می‌کنند. توجه داشته باشید که باید انواع کامل و سبوس‌دار این مواد غذایی را انتخاب کنید نه انواع تصفیه‌شده که فاقد ویتامین‌ها و مواد معدنی هستند.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

پرتقال
گفتیم که ویتامین C پرتقال کمتر از کیوی است با این حال همین پرتقال 80 درصد نیاز روزانه ما به این ویتامین را تامین می‌کند. برای همین نباید از آن صرف‌نظر کنید. بهتر است یک روز پرتقال و روز دیگر کیوی میل کنید و البته مرکبات دیگر را نیز فراموش نکنید تا پاییز و زمستان امسال شاداب و پرانرژی باشید.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

شکلات سیاه
آدم‌های خوش‌خوراک خیلی خوب می‌دانند که شکلات سیاه سرشار از منیزیم است. منیزیم هم یک ماده ضدخستگی بسیار قوی محسوب می‌شود. باید بدانید که این شکلات نشاط‌آور است و افسردگی را از شما دور می‌کند. البته باید در انتخاب شکلات سیاه دقت کنید. هر چه میزان کاکائوی موجود در آن بیشتر باشد بهتر است چون در این صورت چربی کمتری هم دارد.

 

خستگی پاییزی, خستگی و افسردگی, میوه‌های خشک

 

ماهی
ماهی آزاد مانند ماهی‌های چرب دیگر سرشار از امگا 3‌ است. این اسیدهای چرب نیز هم یار سلامتی و خوش‌اندامی هستند. ماهی آزاد همچنین حاوی پروتئین، ویتامین D، ویتامین B12، B6 و پتاسیم می‌باشد. همه این ویتامین‌ها با خستگی مقابله می‌کنند و انرژی‌تان را در طول روز بالا می‌برند.


شیعه و جعل هویت

اکتبر 15, 2013

مقدمه
نگاشتن و نوشتن پيرامون زندگي فريدالدين عطار نيشابوري كه به حق گوهري فريد و يگانه بوده مرا نشايد، . و نوقلمي چون من را در دریای معرفت و شناخت وی غواصی نباید.ليكن در حد توان سعي دارم تا با نوشيدن جرعه‌اي از درياي مواج وی و گام زدن در ساحل افكار و انديشه‌هايش و گردآوردن صدف ها شايد بتوانم گوهري به كف آرم.
امروزه نه تنها عطار، بلكه بسياري از نام‌آوران ايران زمين چنانچه كه شايسته و بايسته آنان بوده شناخته نشده، و در تلاطم و كشمكش زندگي امروزي بشر رها شده‌اند و به حتم اندك‌اند آنان كه از حيات و سلوك آنها مطلع باشند.

گوشه‌اي از زندگي عطار
بايد اذعان نمود كه در ميان بزرگان شعر فارسي، اندک اند کسانی که زندگی شان بسان زندگي عطار در پرده‌ي ابهام است، بگونه‌اي كه نه سال تولد او به وضوح آشكار است و نه سال وفاتش. ولي بنا به قول دكتر نفيسي ولادت وي با وجود اختلافات زياد در حدود سال‌هاي 530 تا 537 بوده است.
بنا بر روايات تاريخي، وی در روستاي «كدكن»( از توابع امروزي تربت حيدريه ) چشم به جهان گشود و در سنين كودكي با پدر عازم نيشابور شده و در محله «شادياخ» ساكن شدند.
وي مراحل ابتدايي آموزش را نزد پدر آموخت و سپس به مكتب در محضر استاد شركت مي‌جست و ديگر وقت باقي مانده را همراه با پدر در عطاري مي‌گذراند و از او راه و روش طبابت و داروسازي را مي‌آموخت.
او با سرودن شعري در اسرار نامه كه آخرين لحظات عمر پدرش را ترسيم مي‌كند خود را «محمد» معرفي نموده است:
به آخر دم چنين گفت آن نكو كردار خداوندا محمد را نكودار
ديگر آنچه كه مسلم است اين مي‌باشد كه لقب وي «فريدالدين» و «عطار» و كنيتش «ابوحامد» بوده و اين لقب برگرفته از شغل و كسب و كار وي نيز مي‌باشد. چنانچه در دائره‌المعارف فارسي آمده است: سبب شهرت فريدالدين به عطار نيز اين اشتغال خود و پدرش به اين حرفه بوده است، و اين عطاري كه عبارت از داروسازي و طبابت توأم با هم بوده است هيچ يك را از زهد و عرفان مانع نمي‌شده است.(1)
عطار همانند خيلي ديگر از شاعران شعر و قريحه‌ي ادبي خود، اين استعداد الهي را خمير مايه‌اي براي كسب مقام و منصب ننمود. و از نردبان همت خود براي رسيدن به متاع بخس دنيا بهره نجست و سعي مي‌كرد، تا همانند سنايي تجربيات و دانسته‌هاي خود را صرف آگاه كردن انسان‌ها و آشنا كردن آنها با حقايق زندگي بنمايد.
او در پي آن بود تا به هر نحو ممكن، چه با قصيده، چه باداستان و چه با مثنوي‌هاي شورانگيز خود مردمان را متوجه واقعيات كند و نگذارد كه مردمان در صحراي تيه فكري خود سرگردان شوند.
او با چنگ زدن بر دامان بزرگاني همانند «نجم‌الدين كبري» و «مجدالدين خوارزمي» خود را در درياي معرفت الهي غوطه‌ور ساخت، تا آنجا كه مقلد و دنباله‌روي عرفاني او مولوي مي‌گويد:
عطار روح بود و سنايي دو چشم او ما از پي سنايي و عطار آمديم
يا در غزلي ديگر مي‌گويد:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم يك كوچه‌ايم
شايد شفاف‌ترين و زيباترين گفته در مورد عطار، قول مرحوم همايي باشد كه مي‌گويد:
شيخ عطار يكي از مردان بزرگ ادبي و عرفاني ماست كه شايستگي لقب انسان كامل را دارد، روح او منبعي سرشار از حكمت و دانش و عرفان بوده، تن و جان خود را وقف عبادت و خدمت مخلوق مي‌داشت هم كار مي‌كرد و هم شعر مي‌گفت و كتاب مي‌نوشت.
نه شعر و شاعري را وسيله‌ي كسب مال و جاه قرار داد، و نه تصوف و قلندري را دستاويز تنبلي و تن آسايي، از كار طبابت و داروخانه هم كسب معيشت مي‌كرد و خدمت به خلق، طبع وقار و زبان سحر انگيز شاعرانه و قلم سحّار نويسندگي او همه صرف تعليم و تربيت وتهذيب اخلاق جامعه بشري شده بود، همتي بلند و استغناي طبعي بس منيع و ارجمند داشت.(2)
او بدين طريق زندگي نمود تا اينكه در حمله‌ي مغولهاي خونخوار كه نيشابور و ديگر بلاد اسلامي را ويران نمودند و تمام نيشابور را تلي از خاك نمودند و به كسي رحم نمي‌نمودند، يكي از كشته شد‌ه‌گان اين چپاول عطار بود كه شربت شهادت را نوشيد و در نيشابور دفن گرديد.

مضامين شعري عطار
آثار عطار همانند شعرهاي بسياري از شعرا چون حافظ، سعدي، مولوي و سنايي و… برگرفته از وجداني بيدار بوده كه با سير و سياحت در ميان اقوام و ملل و با تعمق در آشفته حالي آنها و نابساماني‌هاي موجود و افول اخلاق اجتماعي، سعي نمود تا با استفاده از طبع شعري آميزه با عرفان و تبيين حقايق، نه تنها قريحه ی‌ذاتي خود را بارور سازد بلكه شعله‌اي فراروي انسان‌هاي گم كرده راه باشد تا بتوانند با استمداد از آن، پلشتي‌هاي فكري و اخلاقي را از خود زدوده و در مسير رسيدن به حق و معرفت الهي راه را بهتر بپيمايند.
عطار در مدح هيچ حاكم و يا صاحب منصبي بيتي نسروده، بلكه هر چه از قلم او مي‌تراويد حكمت بود و معرفت و بيانگر عزت بود و رشادت.
او تا آنجا در اين مرحله پيشرفت كه مولوي، خداوندگار عرفان، از او به نيكي ياد مي كرد و او را ره‌آشناي هفت شهر عشق و عرفان مي‌دانست و به خود مي‌باليد كه توانسته عطار را در سنين طفوليت خود در يابد.
آن زمان كه بهاءالدين ولد از ترس مغولان خونخوار ديار خود را ترك گفته بود و محمد، فرزندش، كودكي بيش نبود از نيشابور گذر كردند. شيخ عطار بديدار آنها شتافت، شيخ با ديدن محمد او را به آينده‌اي روشن بشارت داد و به بهاءالدين گفت: زود باشد كه اين فرزند تو آتش در سوختگان عالم زند،

مذهب عطار
يكي از نكات مهم در زندگي هر انسان گرايش ديني وي مي‌باشد كه مشخص شود او به كدامين مسلك و مذهب معتقد بوده است.
همواره سؤالات متعددي در ذهن هر ایرانی تداعي مي‌شود كه در پي اين است تا زواياي ناپيداي زندگي مشاهیر را كشف كند و با نگريستن در آثار افرادي همانند مولوي، حافظ شيرين سخن شيرازي، سعدي، عطار و يا ديگر ابرمردان عرصه‌ي عرفان و ادبيات ايران بيان كند که او به كدام مذهب معتقد بوداست؟!
در اين ميان عطار يكي از شخصيت‌هايي مي‌باشد كه در ميان اهل علم گفتگوهايي در مورد مذهب وي شده است و در اين مجال سعي مي‌شود تا با پرداختن به اين موضوع در راستاي تبيين مذهب اعتقادي عطار مقداري شفاف سازي شود.
در باب مذهب و گرايش ديني عطار و همترازان او بايد گفت: در قدم اول اينگونه افراد، اين گوهر شناسان بي‌بديل روزگار، فراتر و ارجمندتر از اين‌ هستند كه انسان‌هايي بعد از ايشان در مورد مذهب آنها با يكديگر كشمكش و مجادله كنند، بلكه بايد هر كس بنا بر وسعت دامنه‌ي فكري خود از جهان بيني و آثار آنها استفاده كند.
ولي با این وجود، از آنجا که در جهان امروز بگونه اي سرقت شخصيت‌ها فراگير شده كه هر كس سعي بر اين دارد تا در جهت اثبات منش خود هر صاحب فكر و انديشه‌اي را معتقد به اعتقادات ديني و مذهبي خود كند، بران شدیم تا تحقیقی مختر و کوتاه اما مدلل و گویا در مورد مذهب وی داشته باشیم.
يكي از نكاتي كه در جهت شيعي نشان دادن عطار و بسیاری دیگر از مشاهیر اهل سنت از آن استفاده مي‌شود اظهار ارادت خالصانه این بزرگواران به آل و اولاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است. و اين مطلب براي بسياري از افراد باصطلاح اهل دانش و قلم چيزي جز تاسف به ببار نمي‌آورد؛ افرادي که با يدك كشيدن القاب و صفات پر طمطراقي همانند دكتر، استاد، و … با مطالعه‌ي اين همه كتاب و مقاله به اين آگاهي نرسيده‌اند كه اهل‌بيت پيامبر اعم از همسر و فرزند و داماد و اقوام از ديدگاه اهل‌سنت داراي مقامي بس رفيع و والا مي‌باشند. چنانچه امام بزرگوار، امام محمدبن ادریس شافعی رحمه الله که یکی از ائمه چهارگانه اهل‌سنت است درمورد محبت اهل‌بیت چنین می‌سراید:
یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلوة له(3)
اي خاندان رسول خدا ! خداوند در قرآن كه آن را نازل فرموده، دوستي شما را فرض قرار داده. همين‌قدر بزرگي و منزلت شمارا كافي‌ست كه هر كس در نماز خود بر شما درود نفرستد نماز او پذيرفته نيست
و نیز شاعرانی همچون مولانا، سعدی و … که در سنی بودن آنها هیچ تردیدی نیست اشعار زیادی در وصف اهل‌بیت سروده‌اند:
مولانا جلال الدین رومی می‌سراید:
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزه از دغل(4)
و نیز می‌گوید:
گفت پیغمبر علی را کای علی شیرحقی پهلوانی پردلی (5)
سعدی می‌فرماید:
خدایا به حق بنی فاطمه که بر قول ایمان کنم خاتمه (6) و…
شاید عجیب ترین و در عین حال مضحک ترین دلیل مدعیان شیعه بودن عطار و امثاله را ميرزا علي‌ آقاي‌ قاضي‌ بیان کرده باشد آنجا که گفته است‌: «محال‌ است‌ كسي‌ به‌ درجة‌ توحيد، و عرفان‌ برسد، و مقامات‌ و كمالات‌ توحيدي‌ را پيدا نمايد و قضيّة‌ ولايت‌ بر او منكشف‌ نگردد»!!.
او معتقد است كه‌: «بزرگاني‌ كه‌ نامشان‌ در كتب‌ عرفان‌ ثبت‌ است‌، و آنها را واصل‌ و فاني‌ مي‌شمرند؛ یا از أهل‌ ولايت‌ نبوده‌اند؛ و يا تحقيقاً ولايت‌ را ادراك‌ كرده‌اند؛ ولي‌ بر حسب‌ مصلحت‌ زمان‌هاي‌ شدّت‌ و حكّام‌ و سلاطين‌ جور كه‌ از عامّه‌ بوده‌اند، تقيّه‌ مي‌كرده‌، و ابراز نمي‌نموده‌اند؛ مانند شيخ‌ سليمان‌ قندوزي‌ حنفي‌ صاحب‌ «ينابيع‌ المودّة‌»، و مانند سيّد علي‌ همداني‌ صاحب‌ كتاب‌ «مودّة‌ القربي‌»، و مانند مولي‌ محمّد رومي‌ بلخي‌ صاحب‌ كتاب‌ «مثنوي‌».!!
وی می افزاید: «أمّا شيخ‌ فريد الدّين‌ عطّار بدون‌ شك‌ شيعه‌ بوده‌ است‌؛ وليكن‌ چون‌ در زمان‌ سلجوقيان‌ مي‌زيسته‌، و آنها عامّي‌ (سنی)مذهب‌ بوده‌اند؛ به‌ ناچار در بعضي‌ از كتب‌ خود بر آن‌ نهج‌ مشي‌ فرموده‌ است‌»!!.
بطلان سخن و استدلال میرزا علی آقا چنان واضح و مشخص است که نیازی به ذکر آن نیست! زیرا آنقدر از بزرگان اهل سنت به‌ درجة‌ توحيد، و عرفان‌ رسیده اند، و مقامات‌ و كمالات‌ توحيدي‌ را پيدا نموده اند که امکان شمردن و نام بردن آنان از طاقت انسان خارج است. عارفانی همچون شیخ رومی، بایزید بسطامی نعمت الله ولی و.. و صدها نفر دیگر که تذکره برخی آنان را خود عطار در تذکرة الاولیا خود آورده است، که تمام شخصتهای جهان اسلام اعم از شیعه و اهل سنت بر درجه بلند عرفان آن واقف و معترفند.
واما آقای تقي تفضلي سعی کرده است به صورتی دیگر عطار را شیعه بنمایاند و ادعایی آورده است به زعم خودش محکم و صد البته بدون دلیل! وی بيان داشته است: عطار در سنين جواني پيروي مذهب اهل سنت بوده و در كهنسالي نوري در دلش تابيده و شيعه‌ي اثناعشري شد!!.در مورد اين نظريه چند سؤال پيش مي‌آيد:1)اين نور چه بود؟ 2) علت تابش نور چه بوده است و عطار از چه چيزي متاثر شده بود؟3) عطار در كدامين قصيده و يا مثنوي خود به تابش نور و تاثير پذيري از آن اشاره نموده است؟و….
و اما دست آویز محکم و عروة الوثقای کسانی که عطار را شیعه انگاشته اند، ابیات منتسب به عطار در کتاب مظهر العجایب می باشد. کتابیکه اکثر قریب به اتفاق محققین او را از عطار نمی دانند چنانچه در ( سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان) در مقاله ای که به مناسبت روز بزرگداشت عطار نیشابوری نوشته شده است آمده است:
«شاعر خود در قسمتی از منظومه خسرو نامهی خویش مثنویات خود را نام برده است. غیر از آنچه در قول دولتشاه و ابیات عطار دیده ایم آثار متعدد دیگری را نیز بدو نسبت داده اند و به قول هدایت در ریاض العارفین «گویند کتب شیخ یکصد و چهارده جلد است» و این عدد حقیقتا اغراق آمیز به نظر میرسد.
غیر از اسرارنامه، الهی نامه، مصیبت نامه، جواهرالذات (یا جوهر ذات)، وصیت نامه، منطق الطیر، بلبل نامه، حیدرنامه، (یا حیدری نامه)، شترنامه، مختارنامه، شاهنامه، خسرونامه (یا گل و خسرو)، دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات که تاکنون دیده و گفته ایم، منظومه ای دیگر به نام مظهر العجایب، هیلاج نامه، لسان الغیب، مفتاح الفتوح، بیسر نامه (یا پسرنامه)، سی فصل و جز آنها را هم بدو منسوب دانسته اند که بعضی از آنها به سبب رکاکت الفاظ و سستی فکر و اندیشه و اظهار تمایل شدید و متعصبانه به تشیع، مسلماً از عطار نیشابوری نیست و از شاعر دیگریست که به عطار نسبت یافته است. مرحوم استاد سعید نفیسی در کتاب خود درباره ی شرح احوال عطار، در این باره بحثی مستوفی دارد که باید به آن مراجعه کرد. با این حال باید متوجه بود که نفی انتساب بعضی از منظومه های منسوب به عطار نیشابوری، دلیل آن نمیشود که آثار منظوم او را اندک بدانیم زیرا شاعر خود کثرت اشتغال خویش را به شعر و به نظم منظومه های گوناگون یاد کرده و به این که معاصران به همین سبب وی را «بسیارگوی» دانسته بوده اند اشاره نموده است.(7)
و اما دلیل سنی بودن عطار:
1 ـ مهمتر دلیل بر سنی مذهب بودن عطار نیشابوری وجود مدايح خلفاي سه‌گانه در منطق‌الطير، مصيبت‌نامه، الهي‌نامه، اسرار نامه،پند نامه و خسرونامه مي‌باشد.چرا که بیان این جور سخنان در وصف خلفای ثلاثه از زبان شاعری شیعه مذهب نه تنها بعید به نظر می رسد که غیر ممکن است.
در منطق‌الطير در مدح حضرت صديق اكبر مي‌سرايد:
خواجه اول كه اول یار اوست ثانی اثنین اذ هما فی الغار اوست
صدر دین صدیق اكبر قطب حق در همه چیز از همه برده سبق
هرچ حق از بارگاه كبریا ریخت در صدر شریف مصطفی
آن همه در سینه صدیق ریخت لا جرم تا بود ازو تحقیق ریخت(8)
در منقبت حضرت فاروق اعظم مي‌گويد:
خواجه شرع آفتاب جمع دین ظل حق فاروق اعظم شمع دین
ختم كرده عدل و انصافش بحق در فراست بوده بر وحیش سبق
آنك حق طاها برو خواند از نخست تا مطهر شد ز طاها و درست
های طاها در دل او های و هوست فرخ آنك از های و هو در های و هوست(9)
در مورد مقام حضرت عثمان غني مي‌سرايد:
خواجه سنت كه نور مطلق است بل خداوند دو نور پر حق است
آنك غرق قدس و عرفان آمدست صدر دین عثمان عفان آمدست
رفعتی كان رایت ایمان گرفت از امیر المؤمنین عثمان گرفت
رونقی كان عرصه كونین یافت از دل پر نور ذی النورین یافت(10)
در مورد حضرت علی کرم الله وجهه می سراید:
خواجه حق پيشواي راستين كوه حلم و باب علم و قطب دين
ساقي كوثر امام رهنماي ابن عم مصطفي شير خداي(11)
2 ـ محیط نشو و نمو عطار محیطی سنی مذهب بوده است استاد «فروزانفر» در مقدمه ی ترجمه ی رساله ی «قشریه»، چنین آورده :
«… عده ی زیادی از فقها و محدثین و مفسرین و لغویین و کتاب و شعرا (که به تازی و پارسی و یا به هر دو زبان شعر می گفتند) و نیز حکما و علما ریاضی و متکلمین از فرَق مختلف و مشایخ صوفیه، در این شهر(نیشابور) به نشر علوم و ادب و تربیت اخلاقی و تهذیب نفوس مشغول بودند و مجالس درس و بحث و نظر و وعظ همه روزه، دایر بود و مردم گروه گروه در این مجالس حضور می یافتند، دانش می آموختند و معرفت می اندوختند و برای نمونه کافی است گفته شود که ابوعبدالله حاکم در تاریخ نیشابور، دوهزار و چهارسد و سی تن را نام برده که در این شهر درس خوانده و یا درس گفته اند و این عده شامل کسانی است که از صدر اسلام تا اواخر قرن چهارم به نیشابور سفر کرده و علم آموخته و یا از دیگران دانش اندوخته و اکثرا از مردم آن شهر بوده اند و عبدالفاخر فارسی که کتاب سیاق را ذیل آن تاریخ کرده و علماء قرن پنجم تا ربع نخستین از قرن ششم را در تاریخ خود یاد می کند، شرح حال هزار و ششسد و سی تن را آورده است که اکثرا از طبقه ی فقها ومحدثین بوده اند و از ادبا و شعرا و علمای شیعه و حکما و ریاضیدانان و دیوانیان هر چه کمتر نام برده …»(12)
بنا به آنچه گفته شد، واضح است که در روزگار کودکی و عنفوان جوانی عطار، در زادگاهش نیشابور، که محل رشد و ترقی مذهب تسنن بوده است، سپری شده است و از محضر اساتید سنی مذهبی همانند نجم‌الدين كبري و مجدالدين خوارزمي کسب فیض نموده است. و حتی کوچکترین سخن مستندی مبنی بر اینکه عطار حتی برای یک لحظه در محضر استاد شیعی مذهب زانوی تلمذ زده باشد وجود ندارد.
3 ـ محمد استعلامي در مقدمه تذکرة الاولیاء عطار می نویسد:: «چنان كه ظواهر آثار گواهي مي دهد او (عطار)مذهب اهل سنت داشته است و تكريم ائمه سنت دليلي است ظاهر و غيرقابل انكار.»(13)
وی ادامه می دهد: جالب است كه اين شاهكارنثر عرفاني پارسي(تذکرة الاولیاء) كه يك مسلمان اهل سنت به يادگار گذاشته است، با اين نام آغاز مي شود: ذكر ابن محمد جعفرالصادق عليه السلام. آنگاه عطار چنين مي نويسد: «به سبب تبرك به صادق(ع) ابتدا كنيم… كه ايشان همه يكي اند. چون ذكر او كرده آمد، ذكر همه بود. نبيني كه قومي كه مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؟ يكي دوازده است و دوازده يكي.» حتي بعضي ها چون قاضي نورالله شوشتري تصور كرده اند عطار شيعي بوده است در حالي كه شواهد متعدد در منطق الطير و همين جمله نشان از اهل سنت بودن او داشته است. وقتي مي گويد: «نبيني كه قومي كه مذهب او دارند…الخ» يعني خود را از آن جمله ندانسته است. .»(14)
4ـ دکتر ابوالحسن امين مقدسي استاديار گروه زبان و ادبيات عرب دانشکده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه تهران در مقاله ای تحت عنوان« مقارنه مدايح نبوي عطار و صفي الدين حلي» می نویسد:
«صفي الدين و عطار دو شاعر اسلامي اند که درباره پيامبر (ص) مدائح قابل توجهي دارند. مضاميني همچون معراج، اخلاق پيامبر و کرامات آن حضرت برتري او بر ديگر پيامبران و طلب شفاعت، از جمله مواردي است که هر دو شاعر به آن پرداخته اند، عطار مطالب را به دو گونه مستقيم و غيرمستقيم ذکر مي کند در حالي که صفي الدين معمولا صفات پيامبر (ص) را به صورت مستقيم ذکر مي کند موارد غيرمستقيم عطار در خلال تصاويري هنري آمده است که خواننده را به خود جذب مي نمايد، از سوي ديگر نگاه عطار به پيامبر (ص) و صفات و رفتار او نگاهي عرفاني و صوفيانه است، در برابر آن صفي الدين با نگاهي شاعرانه و زميني پيامبر (ص) را مدح مي کند و تاريخ را به نظم مي کشد او پيوسته سعي دارد تا اصول بديع را در قصيده بديعيه خويش جاي دهد. با وجود اينکه صفي الدين شيعه و عطار سني است ولي نگاه هر دو شاعر به مذاهب نگاهي معتدل و وحدت آفرين است.
ــ صدیق مطلق آنکه پس از مصطفی به حق
شایسته از او نبود هیچ پیشوا
در باخت مال ودختردرپیش یار غار
جان هم بباخته است به او یار بی دغا
ــ فاروق اکبر آنکه چو طاها وهو شنید
در های هوی آمد وشد صید طاوها
ــ امیر اهل دین استاد قرآن
امیر المومنین،عثمان عفان»(15)
5 ـ سعيد نفيسي در مورد مذهب عطار و كساني كه سعي مي‌كنند تا وي را شيعه جلوه دهند مي‌‌نگارد:
مؤلف مجالس‌المؤمنين كه به شيعه تراش معروف است، كوشيده است كه عطار را هم شيعه كند و دليلي كه آورده اشعاري ‌ست كه از او در منقبت علي‌ابن‌ابي‌طالب نقل كرده است، غافل از اينكه برخي از آن اشعار از فريدالدين عطار نيشابوري كه مورد بحث ماست، نيست و از ديگري ست….. وانگهي صوفيه هرگز درباره‌ي هيچ يك از خلفاي چهارگانه غلو نكرده‌اند و يكي را بر ديگر ترجيح نداده‌اند.
به همين جهت در آثار عطار مدح هر چهار يارآمده است، منتهي در بعضي از مثنوي‌هاي او که اخيرا در طهران چاپ كرد‌اند، گويا عمداً مناقب سه خليفه اول را حذف كرده‌اند.
وي در ادامه با نگاهي منصفانه مي‌افزايد:
البته چنين كسي را با اين انديشه‌ها بالاتر از هر فرقه و يا طريقتي دانست، وانگهي پيروان سنت در ايران هرگز نسبت به ائمه اثني عشري تندي نكرده‌اند، و تفاوت آشكاري كه در ميان تسنن ايران و كشورهاي ديگر اسلام است در همين جاست.
و حتي شيعه ايران تا پيش از صفويه نسبت به سه خليفه ديگر و اصحاب و بستگان پيامبر بدزباني نكرده‌اند در اين كه عطار در فروع بر طريقه تسنن مي‌رفته است شكي نيست، در مقدمه خسرو و گل سه قسمت اشعاري در مدح امام اعظم ابوحنيفه،‌ و مدح امام محمد قرشي و مدح امام اعظم شافعي.درمقدمه همه مثنويات خود مدح هر چهار خليفه و چهار يار را دارد.
وي در ادامه به نمونه چاپ‌هايي از بمبئ و مصر كه اين مدايح در آنها موجود است اشاره کرده، مي‌نويسد: منتهي در چاپ سربي كه اخيراً در طهران در 1309 انتشار داده‌اند آن اشعار را عمداً حذف كرده‌اند و در منطق‌الطير و الهي‌نامه نيز مدايح هر چهار خليفه و در اسرار نامه نيز مدايح سه خليفه‌ نخست است منتهي در چاپ طهران در صحيفه28 پس از نعت رسول آن را حذف كرده‌اند.
نفيسي در ادامه مي‌افزايد: بيت
سوار دين پسر عم پيامبر شجاع شرع صاحب حوض كوثر
كه در نسخه‌هاي خطي موجود است كه آن را بدينگونه تغيير داده‌اند:
خصوص آن وارث دين پيمبر چراغ شرع و صاحب حوض كوثر
در مصيبت نامه پبش از مدايح علي ابن ابي طالب در مناقب خلفاي سه گانه اشعاري دارد كه در چاپ طهران آن را حذف كرده‌اند (16)
ديگر اينكه در پندنامه كه بنا به گفته‌ي دكتر فرشيد اقبال هر چند خود( عطار) در ديگر آثارش از آن نامي نبرده ولي بي‌ترديد از اوست (17)، هفت بيت شعر در مدح ائمه‌ي مجتهدين اهل‌سنت امام ابوحنيفه و سه شاگرد بزرگوار ايشان امام ابويوسف و امام محمد و امام زفر و ائمه بزرگدار امام شافعي و امام مالك وامام احمدبن حنبل سروده است كه اين خود نظريه‌ي معتقد بودن وي به مسلك اهل سنت را مسجّل و قطعي مي‌كند و تنها چه چيزي كه باعث شده تا اين قطع و بريدها و يا تغييرها در انديشه و آثار اين ابرمرد صورت بگيرد چيزي جز تعصب و كشيدن پرده‌ي كج انديشي بر چشمان بصيرت نيست و پايان اين جستا ر را به گفته‌ي شيخ عطار مي‌سپاريم كه در باب تعصب فرمودند:
اي گرفتارتعصب مانده دايما در حب و در بغض مانده
گر تو لاف از عقل و از لب مي‌زني پس چرا دم از تعصب مي‌زني
در ادامه مي‌افزايد:
گر كني تكذيب اصحاب رسول قول پيغمبر نكردستي قبول
گفت هر ياريم نجمي روشن است بهترين قرن‌ها قرن من است
بهترين خلق‌ها ياران من‌اند اقربا و دوستداران من‌اند
بهترين چون نزد تو باشد بتر كي توان گفتن تو را صاحب نظر
السلام عليكم

عصمت الله پور محمد تیموری

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع و ارجاعات
1ـ مصاحب، غلامحسين، دائرة المعارف فارسي،‌ شركت سهامي كتابهاي جيبي وابسته به انتشارات امير كبير، تهران،1387،‌جلد دوم بخش اول ص 1747
2 ـ به نقل از كتاب در مدرسه پير نيشابور ص18
3 ـ الشافعي، محمد بن ادريس،ديوان الامام الشافعي، تحقيق دكتر اميل بديع يعقوب، دارالكتاب العربي،بيروت، الطبعة الثالثة ص115
4 ـ مثنوی ص 162
5 ـ همان منبع ص132
6 ـ کلیات سعدی
7 ـ سایت موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیانhttp://www.library.tebyan.net/celebrated_authors/2003/4/14/1947.html )
8 ـ عطار نیشابوری (منطق الطیر)
9 ـ همان
10 ـ همان
11ـ بايد دانسته شود كه عطار به دليل صوفي بودن و عدم تخصص در بحث حديث، در منقبت حضرت علي از صفاتي استفاده نموده كه از نظر روايي داراي صحت نبوده كه از آن‌جمله به باب علم و ساقي كوثر بودن مي‌توان اشاره نمود
12 ـ مقدمه ی ترجمه ی رساله ی «قشریه» استاد بدیع الزمان فروزانفر
13 ـ تذكرة الاولياء/ محمد استعلامي/ ص ۳۵
14 ـ تذكرة الاولياء/ محمد استعلامي/ ص ۳۵
15 ـ پایگاه اطلاع رسانی علمی sid
16 ـ نفيسي، سعيد، زندگي‌نامه شيخ فريدالديت عطار نيشابوري، انتشارات اقبال، تهران، چاپ دوم 1384 صص90 تا95
17 ـ اقبال، فرشيد، گزيده آثار عطار، انتشارات در، تهران، چاپ اول، 1385، مقدمه


نگاه دیگران در مورد نشتیفان

اکتبر 15, 2013

آسبادهای با ابهت نشتیفان 

ميراث مكتوب- زمان زیادی را در مسجد ملک زوزن به سر بردیم ساعت 1:15 دقیقه است باید هرچه سریعتر به نشتیفان برویم از دور بر فراز خانه های گلی بناهایی ساخته از گل و چوب پیداست. نشتیفان را به آسبادهای باابهتش که در برابر بادها سینه سپرکرده می شناسند. از این نوع آسبادها در سیستان و نهبندان هم داریم آقای لباف می گوید در خواف حدود 150 آسباد است که در خود شهر خواف، خرگرد و لاج و نشتیفان وجود داشته است و استفاده از انرژی پاک و استفاده از انرژی دم دستی در مهار باد از شاخصه های مورد تأمل در آسبادهاست.
اطلاع دقیق و مستندی از قدمت آسبادها به دست نیامد، هرچند یکی از خوافیان ساخت این آسبادها را به 1300 سال پیش و به روایتی دیگر یادگاری به جا مانده از روزگار صفوی دانستند.
آقای لباف از اجزاء و کارکرد آسبادها می گوید اینکه چوب بالایی را «خَرپُل»، چوب عمود وسط را «تیرک»، چوب های عمود میانی را «پَرّه» و چوبهای افقی را «باهو» می گویند -و دریچه ای به حجره ای در پایین وجود دارد- این بخش بیرونی آسباد است و با نیروی باد به چرخش در می آید و موجب می شود در داخل حجره، سنگ روی آسیا به کمک شیءای به نام تَبَره -که بین سنگ روی و زیرین آسیا قرار دارد- به چرخش درآید. در زیر هر کدام از این آسبادها حجرۀ کاه¬گلی کوچکی است. فقط درب یکی از حجره ها باز است. وارد حجره که می شوی، بخش انتهایی تیرک از دریچه ای که بالای حجره ایجاد شده دیده می شود انگار برشیL مانند تیرک را به دو قسمت کرده. آقای لباف می گوید L بالایی همان تیرک و L پایینی را «پیوند» می گویند. بین سنگ زیرین و سنگ روی آسیا شیء فلزی همچون تبری است که بدان «تَََََََبَره» می گویند که در چرخش سنگ روی آسیا موثر است. اطاقک گلی کوچکی نیز در حجره هست که گندم را در آن می ریزند و از شیءای سرسره مانند گندم سرازیر می شود که به آن «دولبره» می گویند و «چوب لک لیکی» مقدار آن را تنظیم می کند.
پیر آخوندون و گورستان پشت آسبادها 
پشت آسبادها گورهایی است که بالای آن سنگهای عمودی گذاشته شده است. یکی از همراهان خوافی گوری را که بلندترین سنگ بر آن است، نشان می دهد و می گوید آنجا آرامگاه پیر آخوندون است. شکل قبرها توجهمان را جلب می کند بی هیچ تصویر و نوشته ای. کمی جلوتر گورهایی است با ساختاری متفاوت از گورهای بالا، با سنگهای عمودی کوتاه که نقش دست بر روی آنها نقش شده است.

 


مدرسه غیاثیه خرگرد از دوربین گردشگران

اکتبر 15, 2013

مدرسه غیاثیه خرگرد (Khargerd) یکی از زیباترین و باشکوه ترین بناهایی بود که در سفر به خراسان پیش چشم خود دیدیم…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

یک زمانی در این نقطه از سرزمین ما جمعی از بزرگان و دانشمندان دور هم جمع می شده اند برای آموختن و یاد دادن…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

اکنون اینجا چقدر دور افتاده از کانون علم و دانش…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

مدرسه غیاثیه در روستای خرگرد در نزدیکی شهرستان خواف در شرق استان خراسان رضوی واقع شده است…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

و خواف شهری است که در گذشته وسعت و شهرتی بسیار بیشتر از خواف فعلی داشته و بر سر راه جاده ابریشم قرار گرفته بوده است…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

یکی از برج های سالم به جامانده مدرسه غیاثیه و بخشی از دیوار اصلی…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

وجه تسمیه خرگرد: دو روایتی که درباره نام گذاری خرگرد شنیدم به این ترتیب بود که اینجا محل گردآمدن خردمندان و دانشمندان بوده است…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

و دیگری این که خرگرد، خورگرد بوده و بدان جهت این نام گذاشت شده که در این سرزمین همواره خورشید تابان بوده است…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

 حدود ۶۰۰ سال پیش بزرگترین هنرمندان این مرز و بوم به این سر کشور فراخوانده شده اند تا آنچه قرار است برای اندیشمندان ساخته شود، مکانی باشد فاخر و در خور آن ها…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

به هر طرف که سر می چرخانی، در حیرت می مانی…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

وجه تسمیه و علت نامگذاری مدرسه غیاثیه: مدرسه غیاثیه در زمان شاهرخ تیموری به دستان دو برادر معمار به نام های قوام الدین و غیاث الدین شیرازی ساخته شده است. اکنون معماران این بنا نیز در سوی دیگر و در فاصله ی کمی از بنا آرام گرفته اند…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

غیاث الدین شیرازی در منطقه خراسان شاهکارهای دیگری نیز ساخته است که از آن جمله می توان مزار مولانا ابوبکر تایبادی در تایباد و آرامگاه شیخ احمد جامی در تربت جام را نام برد…

مزار مولانا زیدالدین ابوبکر تایبادی - محمد گائینی

نمایی از مزار مولانا ابوبکر تایبادی

این مدرسه نیز به مانند بناهای مشابه این عصر، از چهار ایوان تشکیل شده است که قرینه یکدیگر می باشند…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

تصویر پانوراما از داخل حیاط مدرسه غیاثیه و سه ایوان از چهار ایوان آن

دو طبقه و ۳۲ غرفه و حجره…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

کاشیکاری های معرق رنگارنگ و بسیار زیبا که از صدها سال پیش هنوز خوش رنگ و لعاب شما را صدا می کند…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

دوست داری ساعت ها بشینی و به بالای سر خود را بنگری…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

تکه تکه های میراث این سرزمین که کمتر به ارزشش واقفیم…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

ثبت حضور خورشید!!!

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

یکی از بهترین مرمت ها را در این بنا دیدم… (این فقط نظر من به عنوان یک گردشگر و در مقایسه با بناهای دیگر است و به هیچ وجه کارشناسی نیست.)

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

همه جور نقشی رو از دوره های مختلف میشه تو این اثر دید و این حس خیلی خوبی به انسان میده… شاید بشه اسمش رو گذاشت «سفر به تاریخ در یک نگاه»

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

یه اشتباهی که در بازسازی و مرمت بیشتر آثار تاریخی کشورمون رخ میده این تصور هست که اثر باید بعد از بازسازی سالم و تمیز دیده بشه! در حالی که من فکر می کنم همین جای خالی کاشی ها خودش به اندازه کافی گیرا هست…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

فرض کنید در این حجره در طبقه دوم بنا نشسته اید و در حالی که با دوستان خود بحث علمی می کنید، آفتاب آرام آرام روی شما بیاید و …

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

برای هر سانتی متر از این بنا طرح و نقشی ریخته شده است…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

ای کاش تجهیزات کارگاه مرمت در جایی خارج از بنا نگهداری می شد و نه در جلوی دید گردشگران…

مرمت مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

از دیگر دیدنی های شهرستان خواف می توان به آسبادهای بادی نشتیفان، مسجد ملک زوزن، آرامگاه حافظ آبرو، مسجد جامع سنگان، کوشک سلامه، مجموعه تاریخی و گردشگری خواجه یار، مزار پیراحمد خوافی، بند سلامه و روستا و آبشار کوچک زردآب اشاره کرد که در آینده برخی از آن ها را معرفی خواهم کرد. (اگر دچار کمبود زمان هستید مکان های مشخص شده را در اولویت قرار دهید.)

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

 و تا غروب خورشید در شکوه تاریخ این سرزمین پرسه می زنیم…

مدرسه غیاثیه خرگرد - محمد گائینی

مطالب مرتبط:


نشتیفان از زبان گردشگران

اکتبر 15, 2013
آسبادهای نشتیفان

IRAN – Khorasan – Windmills of Nashtifan

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

آسیاب های بادی نشتیفان واقع در استان خراسان رضوی و شهرستان خواف، بازمانده از دوره صفوی است که هنوز پابرجا مانده و قابلیت استفاده دارد.

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

در شرق ایران از خراسان گرفته تا سیستان و بلوچستان آسیاب های بادی بسیار رایج بوده اند که به آن ها آس باد گفته می شود…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

مسیر دسترسی به آسبادهای نشتیفان و سنگ مزارات نشتیفان: نشتیفان در حدود ۲۰ کیلومتری شهر خواف قرار گرفته است و آسبادها و سنگ مزارات نیز در مرکز آن کاملا مشخص است…

جاده قائن به خواف - محمد گائینی

نمایی از حاشیه جاده قائن به خواف

از شهر قائن به سمت شمال حرکت می کردیم و در جاده خواف بودیم که مسافران این دو مزدا را در بازگشت از عید دیدنی دیدیم. تنها یک عکس کافی بود تا کلی ابراز احساسات کنند برایمان…

نشتیفان خواف - محمد گائینی

اصلی ترین منبع انرژی آسبادها، بادهای معروف 120 روزه سیستان است که نه فقط در همان 120 روز بلکه در تمام مدت سال اثرات آن وجود دارد. البته بادهای دیگری نیز مانند باد نیشابور نیز محرک این آسیاب ها بوده اند…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

بادهای ۱۲۰ روزه سیستان در دوره گرم سال و معمولا در بازه اواسط اردیبهشت تا اوایل پاییز و معمولا بیش از ۱۲۰ روز می وزد. منشا بادهای ۱۲۰ روزه که در اصطلاح محلی به باد کوه معروف می باشد، ارتفاعات پربرف کوه بابا در هندوکش می باشد…

نشتیفان - محمد گائینی

وجود بادهاش شدید از یک طرف و نبود آب از طرف دیگر باعث رونق آسیاب های بادی در شرق ایران زمین بوده است…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

وجه تسمیه نشتیفان: به جهت وزش بادهای زیاد در این منطقه، اینجا نشتیفان نام گذاری شده که از نیش طوفان می آید…

نشتیفان - محمد گائینی

آسبادهای نشتیفان به شماره 7490 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

وقتی یک اثر ثبت ملی می شود نیاز به مراقبت دارد. جدا از تمهیداتی که برای ماندگاری آن بنا می شود، خود مردم آن منطقه همه باید نسبت به ارزش آن اثر واقف شوند و نسبت به همه چیز آن حساس باشند از جمله ظاهر و نمای اثر ثبت شده… متاسفانه در زمان بازدید ما، اطراف تابلوی اطلاعات گردشگری و معرفی آسبادهای نشتیفان بهترین مکان برای قرار گرفتن وسایل مازاد منازل مردم شده بود…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

در خراسانات بزرگ، آسبادها از خواف تا نهبندان وجود داشته است که اکنون به غیر از نشتیفان،آسبادهاي خوانشرف در نهبندان تنها بازمانده های آن هاست.

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

بنای آسباد از ساده ترین مصالح شامل خشت و گل و چوب ساخته شده و ساختمان آن از دو طبقه اصلی تشکیل شده است…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

طبقه همکف که سالن اصلی آسباد به حساب می آید، محل قرار گرفتن سنگ بزرگ و مدور آسیاب است و کار اصلی آسیاب غلات در اینجا انجام می شود. از این طبقه به عنوان انبار غلات هم استفاده می شود…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

پره های آسیاب از چوب ساخته شده است و سبک می باشد تا به راحتی حرکت کرده و بتواند سنگ بزرگ طبقه زیرین را به حرکت در آورد. در آسباد خوانشرف نهبندان برای پره ها از شاخه های نخل استفاده شده است…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

نمونه ای از پره های باز سازی شده و جدید آسباد نشتیفان

نمایی از طرح خشتی ساده و زیبا روی دیوار آسباد نشتیفان…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

نکته جالب در معماری آسباد، قرار گرفتن درب ورودی آسباد، پشت به جهت باد است. به نازم به این خوش فکری آبا و اجدادمون…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

دقایقی کار آسیاب را دیدیم اما نه با نیروی باد بلکه به صورت دستی و با چرخاندن سنگ آسیاب توسط خودمان! با وزش باد، این سنگ را باد به حرکت در می آورد. البته جهت وزش باد بسیار مهم است.

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

در نشتیفان ۴۰ آسباد وجود داشته که تعدادی از آن ها بازسازی و مرمت شده است و هم اکنون تلاش هایی برای ثبت جهانی این اثر ارزشمند در حال انجام است…

آسبادهای نشتیفان - محمد گائینی

سنگ مزارات نشتیفان

در کنار آسبادهای نشتیفان، سنگ مزارات نشتیفان دیده می شود که از فرم ها و نمادهای جالبی تشکیل شده است…

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

در قسمتی از این قبرستان، سنگ های ایستاده و بلندی دیده می شود که ارتفاع آن ها با یکدیگر کاملا متفاوت است به طوری که ارتفاع برخی به بیش از چهار متر می رسد…

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

و در قسمت دیگری از قبرستان قدیمی نشتیفان سنگ نوشته ها و نگاره هایی بر روی قبرها دیده می شود…

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

گفته می شود این مزارات مربوط به ۴۴ پیر است که مورد احترام مردم نشتیفان هستند و علاوه بر نشتیفان از روستاهای اطراف مانند روستای سنگان خواف نیز برای زیارت آن می آیند…

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

مردم بر سر مزارها می آیند و با بستن پارچه و دخیل به سنگ ها امید به گشایش گره از کار خود دارند. در تصویر زیر نمونه ای از این پارچه ها که به بزرگترین سنگ مزار موجود بسته شده، دیده می شود…

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

مشابه قبرستان نشتیفان، سنگ مزارات روستای سوران در نزدیکی مشهد ریزه در استان خراسان وجود دارد که از شهرت بسیار بیشتری نسبت به نشتیفان برخوردار است.

سنگ مزارات نشتیفان - محمد گائینی

مطالب مرتبط:


مقدم سیاحان و پژوهشگران و هنرمندان و ورزشکاران به نشتیفان گرامیباد

اکتبر 15, 2013

 

يك روز بيادماندني در آسبادهاي  نشتيفان

 

سیستم آسباد نشتیفان

 

برنامه‌ی دیدار از جاذبه های تاریخی و طبیعی نشتيفان در تاريخ هشتم مهرماه اجرا شد.

مجموعه آسياهاي بادي نشتيفان در خواف، که در گويش محلي به آنها آسباد گفته مي شود، از بزرگترين مجموعه هاي خشت، گل و چوب بازمانده از دوره صفويه هستند و چرخش اين آس باد ها تنها به وزش باد قوي، مداوم و شبانه روزي 120 روزه سيستان بستگي دارد که در مناطق مختلف خراسان، به ويژه از خواف تا نهبندان مي وزد و با حرکت دادن پره هاي چوبي اين آس بادها، باعث انتقال نيرو به سنگ و آرد شدن گندم ها مي شود.

 

 

با توجه به گفته هاي مردم ، روستاي نشتيفان 44 پير يا مزار داشته است که در اين مزارها اشخاص بزرگي دفن هستند و مردم نشتيفان براي آن ها احترام خاصي قائل هستند و اعتقاداني نيز دارند . علاوه بر مردم روستاي نشتيفان از روستاهاي همجوار مثل برآباد ، قاسم آباد و مخصوصاً سنگان نيز مردم براي زيارت اين افراد بزرگ مي آمدند و زنان نيز شب جمعه بر سر مزارها مي رفتند.

 

 

پي نوشت1:

جاي همه دوستان خالي يك نكته جالب بود، باد مي وزيدكه ما را مي برد ولي آسبادها تكان نمي خورد راهنما محلي مي گفت: اين باد چپ هست و باعث حركت اسباد نميشه كه برام  جالب بود و باعث تعجب من شد.

پي نوشت 2:

در اين برنامه علي ( به قول الهام جانمان علی برار) هم حضور داشت.