سپتامبر 8, 2014

جنگ با جهل دادن آگاهی است ★مختصری آشنایی با امام جعفر صادق علیه السلام

اسم و نسب:

ایشان امام جعفر بن محمد بن علی زین العابدین بن حسین بن علی ابن ابی طالب پسر عموی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم و ابن فاطمه بتول رضی الله عنها دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است. این نسب ایشان از طرف اصول بود. و اما از طرف دایی هایشان: ایشان از دو جهت فرزند ابوبکر صدیق رضی الله عنه افضل ترین ولی خدا و صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است لذا امام صادق می فرماید: (ولدنی ابوبکر الصدیق مرتین) ابوبکر صدیق از دو طرف جد من است.

با این تفصیل که: مادر ایشان ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر صدیق رضی الله عنه است و مادر ایشان ـ یعنی مادر بزرگ مادری ایشان- اسماء بنت عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق رضی الله عنهم اجمعین است.

کسی که نسبش اینگونه باشد که از یک طرف فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از طرف دیگر فرزند ابوبکر صدیق رضی الله عنه آنهم حضرت صدیق از دو جهت پدر بزرگ ایشان باشد، با آن دینداری وتقوا و قرابتش به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم محال است که پدر بزرگش را بد ببیند، یا با او کینه داشته باشد یا او را دشنام دهد و لعنت کن.

زیرا قطع نظر از دین و تقوا و کمال علم و دانش و فضلیت حتی اخلاق و مروت عربیت و بزرگواری اش به او اجازه چنین جسارتی را نمی دهد. ایشان در سال ۸۰ هشتاد قمری در مدینه منوره متولد شد و در سال ۱۴۸ قمری در سن ۶۸ سالگی در مدینه منوره چشم از جهان فروبست.

لقب:

امام جعفر بن محمد به صادق لقب یافت، و این لقب آنقدر برایشان غالب شد که هرگاه ذکر میشد جز ایشان ذهن کسی به جای دیگری نمیرفت. علت شهرت ایشان به لقب صادق این بود که ایشان در گفتار و کردار و رفتارش صادق بود جز صداقت و راستی از ایشان هرگز دروغی ثابت نشده است. بقول شاعر:

بأبیه اقتدی عدی بالکرم ومن یشبه أباه فما ظلم

عدی درسخاوت به پدرش گرویده است

و کسیکه به پدرش شباهت داشته باشد زیاد روی نکرده است.

و پدران ایشان صادق ترین انسانهای دنیا بودند، از یکسوی رسول امین صلی الله علیه وآله وسلم که حتی در میان کافران ومشرکان و به اعتراف آنان صادق و امانت دار بود. و از طرف دیگر پدربزرگش ابوبکر، صدیق این امت که خداوند متعال در باره اش (در آخر سوره توبه) چنین نازل فرمودند:

(یا أیها الذین أمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین) (ای مؤمنان از خدا بترسید و با راستگویان باشید).

خلاصه ایشان به این لقب شهرت یافت و علماء ایشان را به همین لقب میشناسند و معرفی میکنند. از دیگر القاب ایشان (امام) است که واقعا شایستگی آنرا دارد، و همچنین (فقیه) از القاب دیگر ایشان است اما چنانکه مخالفین ایشان مدعی هستند ایشان معصوم نیستند زیرا خود ایشان این چیز را از خود نفی کرده است، مقام عصمت جز پیامبران علیهم السلام که در تبلیغ رسالتشان به آن نیاز دارند و خداوند به آنان عنایت فرموده هیچ انسان دیگر معصوم نیست.

فرزندان:

امام جعفر صادق رحمة الله علیه فرزندان زیادی بجای گذاشتند:

۱- اسماعیل که بزرگترین فرزند ایشان است و در حیات ایشان در سال ۱۳۸هجری وفات نمود، و فرزندی بنام محمد بن اسماعیل از خود به جای گذاشت، محمد فرزندان زیادی داشت که هر کدام آنان نسلی بجای گذاشتند.

۲- عبد الله، لذا کنیه ایشان ابوعبدالله بود.

۳- موسی که به کاظم لقب یافت.

۴- اسحاق

۵- محمد

۶- علی

۷- فاطمه.

مهمترین اساتید:

امام جعفر صادق علم و حدیث را از طبقه عالی از علماء آموختند، زیرا ایشان اواخر عصر صحابه را درک کردند، مانند سهل بن سعد ساعدی وانس بن مالک رضی الله عنهما. از پدرشان محمد بن علی باقر هم زیاد روایت کرده است، باقر فاضل و ثقه است اکثر محدثین از ایشان روایت کرده اند، وفات ایشان تقریبا سال ۱۱۰ هجری بود، اکثر روایات ایشان از طریق پدر از جدش حسین بن علی یا علی ابن ابی طالب از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و این به اعتبار سند عالی ترین روایات وی است و اینها بهترین نمونه روایات پسران از پدرانشان است.

از دیگر شیوخ امام صادق سردار تابعین عطاء بن ابی رباح، محمد بن شهاب زهری، عروه ابن زبیر، محمد بن المنکدر، عبد الله بن ابی رافع، وعکرمه مولی ابن عباس است. کما اینکه از جدش قاسم بن محمد بن ابوبکر نیز روایت کرده است و اکثر شیوخ ایشان از علمای مدینه است، همه اینها که ذکر کردیم امامان ثقه، معتمد، دیانتدار، صادق، عادل، و امانت دار هستند، خداوند همه شان را رحمت کند.

بارزترین شاگردان:

کسانی که از ایشان علم آموختند چه علم روایت و چه علم فقه عده بزرگی از علماء و حفاظ ثقه و معتمد هستند که مشهورترین آنان عبارتند از: یحی بن سعید انصاری قطان، یزید بن عبدالله بن الهاد اللیثی المدنی- ایشان از امام صادق از سن بزرگتر بودند و ده سال پیش از ایشان وفات نمود، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج که از همدوره های ایشان است، ابان بن تغلب، ایوب سختیانی، ابوعمرو بن العلا، مالک بن انس الاصبحی امام دار الهجرت، سفیان ثوری، امام نقاد شعبه بن الحجاج، سفیان بن عینیه، محمد بن ثابت بنانی، وبسیاری دیگر.

از میان شاگردان، بعضی بیشتر از ایشان فقه آموخت و با ایشان هم نشین بود و حدیث روایت کرده از این جمله امام مالک و امام ابوحنیفه رحمت الله علیهما بطور خصوص قابل ذکر است.

تمام اصحاب صحاح سته از ایشان حدیث نقل کرده اند، البته امام بخاری در صحیح نه بلکه در کتابهای دیگرش از ایشان حدیث نقل کرده است، براستی که ایشان امام صادق ثقه و صدوق و امام و فقیه بود، رحمت خدا بر او باد.

سخاوت و کرم:

ایشان در میدان کرم و سخاوت منزلت فوق العاده ای داشتند و این امر از ایشان و از خاندان سخاوتمند نبوت امر عجیبی نیست، جد بزرگوار ایشان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (به تعبیر حدیث شریف) از باد هم سخاوتمندتر بودند، نمونه های بارز و بیشمار کرم آنحضرت، چه در غزوات و چه در مواقع مختلف دیگر، روشن و آشکار است بقدری سخاوت میکردند و با دست باز میدادند که هیچ نگرانی و ترسی از فقر و تنگدستی نداشتند.

هیاج بن بسطام تمیمی شاگرد امام جعفر صادق رحمة الله علیه در باره سخاوت ایشان چنین میگوید:

(کان جعفر بن محمد یطعم حتی لایبقی لعیاله شیء) (امام صادق رحمة الله علیه بقدری با دست باز غذا میداد که برای فرزندان خودش چیزی باقی نمیگذاشت).

و این بخشش و سخاوت کسی است که از فقر و تنگدستی نمیترسد. روایت شده که وقتی از ایشان در باره تحریم ربا پرسیده شد فرمودند:

(لئلا یتمانع الناس المعروف) (انگیزه حرام شدن ربا این است تا اینکه مردم از کار خیر باز نایستند).این دلالت برسخاوت و اطمینان نفس می کند.

میگویند که ایشان گاهی بخاطر اینکه صلح بین مردم برقرار شود حاضر میشد از جیب خودش خسارت آنان را تحمل کند.

همچنین گفته میشود که ایشان در انفاق و خرج کردن مخفیانه مشابهت زیادی به جدش امام زین العابدین علی بن حسین رضی الله عنهما داشت، عادت ایشان چنین بود که در تاریکی شب باری از نان و گوشت و پول را بر دوش می گذاشت و بر فقراء و بین مستمندان مدینه تقسیم میکرد.

این عادت همچنان ادامه داشت تا اینکه وفات نمود و مردم زمانی فهمیدند که مستمندان در ماندند و کسی نبود که نیازشان را برآورد.

پس خداوند رحمت کند ایشان را، امیدوارم خداوند ایشان را در زمره کسانی به حساب آورد که در باره ایشان فرمود:ه:

(ومن یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون).

و کسانی که از أز نفس خویش مصون باشند، اینانند که رستگارند.

حکمت و دانش وافر:

کسانی که زندگی نامه امام صادق رحمة الله علیه را نوشته اند از حکمت و حاضر جوابی ایشان به کثرت سخن گفته اند، حاضر جوابی در برابر پرسشهای دشوار وپیچیده، که واقعا این حاضر جوابی ها بر علم و دانش گسترده و فهم عمیق و دور رس ایشان دلالت میکند.

کما اینکه دلالت بر این دارد که خداوند متعال به ایشان درک سریع و زبان فصیح، عنایت فرموده که بتواند جامع ترین معانی را تعبیر کند و فقه و بینشی که مقاصد و اسرار شریعت را درک کند.

شاگرد ایشان سفیان بن عیینه میگوید:

در موسم حج به مکه آمدم دیدم ابوعبدالله جعفر بن محمد، شترش را در ابطح خوابانده، گفتم: یابن رسول الله! چرا موقف- جای ایستادن در عرفات- در پشت حرم قرار گرفت و نه داخل مشعر الحرام؟ فرمود: کعبه خانه خدا، حرم پرده آن و (موقف) دروازه آن است، وقتی عازمین حج به قصد زیارت کعبه آمدند:

اول آنان را دم دروازه نگهداشت تا اینکه زاری و تضرع کنند، وقتی اجازه ورود به آنان داد اندکی به دروازه دوم نزدیکشان کرد، یعنی مزدلفه، وقتی کثرت زاری و تضرع و تلاش آنانرا دید رحمش آمد، وقتی به آنان رحم کرد دستور داد قربانی شان را تقدیم کنند، وقتی قربانی شان را تقدیم کردند و مناسک را انجام دادند و از گناهانی که بین او تعالی و آنها مانع بود پاک شدند، دستور داد پاکیزه و با طهارت خانه اش را زیارت کنند.

پرسید چرا روزه در ایام تشریق مکروه شد؟ فرمود: زیرا آنان در این روزها مهمان خدایند و برای مهمان شایسته نیست که در خانه میزبانش روزه بگیرد.

ابونعیم در حلیه با سند خودش تا احمد بن عمرو بن مقدم رازی، روایت میکند که فرمودند:

برصورت منصور خلیفه عباسی، مگسی نشست آنرا کیش کرد وراند، دو باره آمد، دوباره راند، خیلی اذیتش کرد، امام جعفر صادق وارد شد منصور گفت: ای اباعبدالله! خداوند مگس را چرا آفریده است؟ فرمودند: تا بوسیله آن ستمگران را خوارکند.

شاگرد ایشان عائذ بن حبیب روایت میکند که امام جعفر صادق فرمودند:

(لازاد أفضل من التقوی ولاشی أحسن من الصمت و لاعدو أضر من الجهل، ولاداء أدوأ من الکذب)

«هیچ توشه ای بهتر از تقوای نیست، و هیچ چیزی بهتر از خاموشی نیست، هیچ دشمنی مضرتر از جهل نیست، وهیچ مرضی خطرناکتر از دروغ نیست».

باری امام صادق فرزندش موسی کاظم را داشت نصیحت میکرد فرمودند:

«فرزندعزیزم! کسیکه به قسمت و تقدیرش راضی باشد همیشه بی نیاز است، کسی که به داشته دیگران چشم بدوزد از گرسنگی میمیرد، کسی که به قسمت و تقدیرش راضی نباشد خداوند را در (قضاء) عدالتش متهم کرده است، کسی که عیب دیگران را کوچک بشمارد عیب خودش در نظرش برزگ جلوه میکند، کسی که پرده پوشی دیگران را نکند عیوبش آشکار خواهد شد.

کسی که شمشیر بغاوت و شورش بکشد با آن کشته خواهد شد و کسی که برای برادرش چاهی بکند خداوند خود او را در آن سرنگون میکند، کسی که با ابلهان همنشینی کند تحقیر میشود، کسی که با علماء نشست و برخواست کند مورد احترام قرار میگیرد، کسی که به جاهای بد سرزند متهم میشود.

ای فرزند عزیزم! مبادا از دیگران عیبجویی کنی که از تو عیبجویی خواهد شد ومبادا در کارهای لایعنی دخالت کنی که بخاطر آن ذلیل خواهی شد.

ای فرزند عزیزم! حق را بگو چه به نفع تو باشد و چه به ضررت، که مورد مشورت خویشاوندانت قرار خواهی گرفت، همواره قرآن را تلاوت کن، و در نشر اسلام بکوش.

وامر به معروف و نهی از منکر کن و باکسانی که از تو می بُرند رفت و آمد داشته باش! سلام را تو آغاز کن، هرکس از تو چیزی طلبید بده و مبادا خبر چینی کنی که خبر چینی در دلها کینه میکارد. مبادا به عیوب دیگران مشغول شوی که هر کسی دیگران را هدف قرار دهد خودش هدف قرار میگیرد.

هرگاه خواستی سخاوت کنی از ریشه شروع کن، که سخاوت ریشه هایی دارد، و ریشه ها تنه دارند، تنه ها شاخه دارند، و شاخه ها میوه میدهند، هیچ میوه ای خوب نمیشود مگر در شاخه اش، و شاخه وجود ندارد مگر بر تنه و تنه نیست مگر از ریشه خوب.

به دیدن نیکان برو، واز گنهکاران دیدن مکن، که آنها همانند سنگی هستند که از آن آب بیرون نمیآید، و درختیکه برگهایش سبز نمیشود و زمینیکه از آن گیاه نمیروید».

باری اصحاب پرسیدند، خداوند چرا ربا را حرام کرده است فرمودند:

«تا اینکه مردم از کار خیر باز نایستند، و این در واقع درک عمیق ایشان از مقاصد شریعت بود که باکسب و آموختن حاصل نمیشود بلکه فضل و لطف خداوند است که بهر کسی از بندگانش بخواهد میبخشد و خداوند دارای فضل بزرگی است».

از دیگر پاسخهای جالب و کم نظیر ایشان که حاضر جوابی ایشان را بیشتر بنمایش میگذارد جریانی است که صاحب ربیع الابرار آنرا نقل کرده که:

مردی از امام صادق پرسید دلیل بر وجود خداوند چیست؟ بشرطیکه از جهان و عرض و جوهر چیزی برایم نگویی؟!.

حضرت پرسیدند:

آیا تا کنون در دریا سفر کرده ای؟ گفت: بله، پرسیدند گاهی شده که کشتی طوفانی شده باشد وترسیده باشید که غرق شوید، میگوید بله، میپرسند آیا دیگر امیدی به نجات کشتی داشتید و آیا ناخدایان کشتی میتوانستند کاری بکنند؟ میگوید خیر! میپرسند در چنین وضعیتی آیا در دلت می‌گذشت که کسی ترا نجات دهد میگوید بله، می‌فرمایند: همان اسمش خداست لذا در کتاب مجیدش می‌فرماید:

(وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ) اسراء: ۶۷

«چون در دریا سختی به شما رسد، جز او (خداوند) هر کس را که به دعا می خوانید ناپدید گردد».

(وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ) نحل: ۵۳

«و هر آنچه از نعمت دارید از جانب خداوند است سپس چون رنجی به شما رسد، آنگاه به درگاه او می نالید».

لذا امام ابوحنیفه رحمت الله علیه میفرماید فقیه تر از جعفر ابن محمد ندیده است.

شخصیت:

خداوند متعال به امام صادق در کنار تواضع و اخلاق نیکوی ایشان، وقار و سنگینی خاصی عنایت فرموده بود که بزرگترین حاکم روی زمین در زمان خودش یعنی ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، در برابر ایشان تسلیم بود.

چنانکه امام شمس الدین ذهبی با سند خودش تا فضل بن الربیع از پدرش روایت میکند که فرمود:

منصور مرا فرا خواند و گفت: جعفر بن محمد قدرت مرا به بازی گرفته است خداوند مرا بکشد اگر او را نکشم، نزدش آمدم و گفتم:: امیر المؤمنین از شما خواسته که پیش او بروی، ایشان دوش گرفت و لباس پوشید (به گمانم گفت: لباس نو پوشید) او را آوردم و برایش اجازه ورود خواستم، گفت: بیاور خدا مرا بکشد اگر او را نکشم!.

وقتی که داشتیم وارد میشدیم بسویش نگاهی کرد و از جایش بلند شد و با گرمجوشی از او پذیرایی کرد و گفت:

«مرحبا بنقی الساحة البری من الدغل و الخیانة أخی و ابن عمی» ای پاک و ای پاک از هر مکر و خیانت ای برادرم و ای پسر عمویم خوش آمدی!.

آنگاه او را در کنار خودش روی تخت نشاند و حالش را پرسید، سپس گفت: چه نیاز داری فرمودند:

عطایای مردم مکه و مدینه به تأخیر افتاده است دستور بده که برسانند، گفت: چشم، آنگاه گفت: کنیزش را صدا کرد و گفت: هدیه را بیاور شیشه عطر گران قیمتی را آورد و به ایشان داد و از هم جدا شدند، من دنبال ایشان راه افتادم و گفتم:: یابن رسول الله! وقتی من شما را آوردم شک نداشتم که شمارا میکشد، اما برخوردش عوض شد، من دیدم شما هنگام ورود لباسهایتان را حرکت میدادید، گویا چیزی خواندید چه بود؟ فرمودند: گفتم::

(اللهم احرسنی بعینک التی لا تنام، واکنفنى برکنک الذی لا یرام، واحفظنى بقدرتک على، ولا تهلکنى وأنت رجائى. رب کم من نعمة انعمت بها على قل لک عندها شکرى، و کم من بلیة ابتلیتنى بها قل لهاعندک صبرى! فیا من قل عند نعمته شکرى فلم یحرمنى، ویا من قل عند بلیتة صبرى فلم یخذلنى.

ویا من رآنى على المعاصى فلم یفضحنى، ویا ذا النعم التى لا تحصی أبدا، ویا ذا المعروف الذی ینقطع أبدا، أعنى علی دینى بدنیای، وعلی آخرتى بتقوی، واحفظنى فیما غبت عنه، ولا تکلنى الی نفسى فیما خطرت.

یا من لا تضره الذنوب، ولا تنقصه المغفرة اغفرلى ما لا یضرک واعطنى ما لا ینقصک، یا وهاب أسألک فرجا قریبا، وصبرا جمیلا، والعافیة من جمیع البلایا واشکر العافیة)

«پروردگارا! مرا باچشم بیدار خودت که نمیخوابد حراستم کن، ودر پناه قدرت خودت که تسخیر ناپذیراست جایم ده، و با قدرتی که بر من داری حفاظتم کن، هلاکم مکن که امید من تویی، پروردگارم! چقدر بسیارند نعمتهایی که تو بر من ارزانی داشتی اما من در قبال آنها از تو شکر اندکی بجای آوردم، و چقدر زیادند آزمایشاتی که مرا بدانها آزمودی اما من در برابر آنها اندکی صبرکردم، پس ای ذاتیکه باوجود شکر اندکم مرا محروم نداشتی، و ای ذاتیکه باوجود کم صبری من در هنگام مصیبت رسوایم نکردی.

وای ذاتیکه مرا در حالت گناه دیدی اما آبرویم را نریختی، وای صاحب نعمتهایی که هرگز قابل شمارش نیست وای صاحب خوبی هایی که هرگز قطع نمیشود، مرا با دنیا بر دینم، و با تقوا برآخرتم یاری فرما، و در آنچه من از او دور شده ام حفاظتم کن و هرگاه احساس خطر کردم مرا به نفس خودم وا مگذار.

ای ذاتیکه گناهان به او ضرر نمیرساند، و مغفرت و آمرزش کم ندارد، آنچه برایت ضرر ندارد از من بیامرز و آنچه از تو کم نمیشود به من بده، ای وَهّابِ زیاد بخشاینده از تو میخواهم که مشکلم را زود حل کنی، و به من صبر نیکو عنایت فرمایی، از تمام مصیبتها سلامتی و براین سلامتی توفیق شکر کردن عنایت کنی».

این حالت وکیفیتی که خداوند دل دشمنش را بجای کینه و دشمنی پر از محبت و دوستی میکند لطف و کرم و عنایت فوق العاده خداوند متعال بادوستانش است و با توجه به مسائل دشوار و بغرنجی که بین عباسیها و علویها وجود داشت اصلا تصور نمیشود که منصور عباسی از یکی از بزرگان علوی چنین پذیرایی کند.

پاک است خدایی که دلهای بندگان (به تعبیر حدیث نبوی) بین دو انگشت بلاکیف اوست که هر جور بخواهد میچرخاند.

ستایش علماء:

برای بزرگواری و شناختن موضع علماء در قبال ایشان همینقدر کافی است که بدانید که تمام اصحاب صحاح سته از ایشان حدیث نقل کرده اند، البته امام بخاری نه در صحیح بلکه در کتابهای دیگرش از ایشان حدیث آورده است.

لذا ابن جحر در بیوگرافی ایشان در تقریب میفرماید:

صدوق فقیه امام. علمای علم حدیث و نقادان معروف این علم شریف از ایشان بسیار تمجید و ستایش کرده و هر کس با القاب و اوصافی که شایسته مقام ایشان میدانسته از ایشان تجلیل بعمل آورده است.

ابو حاتم رازی میفرماید:

ثقة لایسأل عن مثله، چنانکه درکتاب الجرح ایشان آمده است (۲/۴۸۷) همچنین امام شافعی و ابن معین و دیگران ایشان را توثیق کرده اند، ابن حبان میفرماید: ایشان از بزرگان اهل بیت و از عابدترین اتباع تابعین و از علمای مدینه است.

وقتی از امام ابو حنیفه رحمة الله علیه در باره ایشان پرسیده شد فرمودند: از جعفر بن محمد فقیه تر ندیدم.

موضع ایشان در قبال شیخین: ابوبکر صدیق و عمر فاروق رضی الله عنهما

حضرت ابوبکر صدیق که از دو جهت پدر بزرگ ایشان است، و هر دوی آنان حضرت صدیق و حضرت فاروق وزرای جدش حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند ایشان هر دو بزرگوار را دوست میداشت و احترام میکرد و از آنان به خوبی یاد مینمود، و کسانی را که با ایشان بغض و کینه میداشت بد میدید و با آنان بغض میورزید، لذا با رافضه بخاطر موضع خصمانه ای که با صدیق و فاروق رضی الله عنهما داشتند بشدت بغض میورزیده و راه آشتی را با آنان مسدود میدیدند.

*عبدالجبار بن عباس همدانی میگوید:

هنگامی که میخواستیم از مدینه کوچ کنیم جعفر بن محمد نزد ما آمد و فرمود: انشاء الله شما از نیکان شهرتان هستید، به آنان از طرف من بگویید:

(من زعم أنی امام معصوم مفترض الطاعة فأنا بریء منه و من زعم أنی أبرأ من أبی بوبکر و عمر فأنا بریء منه).

(هر کسی معتقد باشد که من امام معصوم و واجب الاطاعت هستم من از او بیزارم و هر کس معتقد باشد که من از ابوبکر و عمر بیزاری میجویم من از او بیزارم).

*ابن ابو عمرعدنی از جعفر بن محمد صادق از پدرشان روایت میکند که فرمودند:

(آل ابی بکر کانوا یُدعون علی عهد رسول الله آل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) (در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مردم اهل بیت ابوبکر را نیز اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میخواندند).

*زهیر بن معاویه میگوید: پدرم به جعفر بن محمد گفت:

من همسایه ای دارم که مدعی است شما از ابوبکر و عمر بیزاری میجویی؟!:

امام صادق فرمودند:

(برئ الله من جارک)

«خداوند بیزار باد از همسایه ات»

(والله أنی لأرجوا ان ینفعنی الله بقرابتی من أبی بکر و لقد اشتکیت شکایة فأوصیت إلی خالی عبدالرحمن بن القاسم).

(بخدا سوگند من امیدوارم خداوند بخاطر قرابتم با ابوبکر به من نفعی برساند، وقتی من مریض شدم دایی ام عبدالرحمن بن قاسم را وصی خودم قرار دادم).

*محمد بن فضیل از سالم بن ابی حفص روایت میکند که فرمودند:

از ابوجعفر و پسرش(امام صادق و امام باقر علیهما السلام) در باره ابوبکر و عمر پرسیدم فرمود:

(یا سالم تولهما و ابرا من عدوهما فإنهما کانا امامی هدی).

«ای سالم! با آن دو دوستی کن و از دشمنان شان بیزار باش، زیرا که آن دو امام هدایت بودند».

سپس امام صادق فرمودند:

(یاسالم، أیسب الرجل جده؟ أبوبکر جدی، لانالتنى شفاعة محمد یوم القیامة إن لم أکن أتولاهما و أبرأ من عدوهما).

«ای سالم! آیا کسی پدربزرگش را دشنام میدهد؟! أبوبکر پدر بزرگ من است، شفاعت محمد صلی الله علیه وآله وسلم در قیامت نصیبم نشود اگر آنها را دوست نداشته باشم و از دشمنشان بیزار نباشم».

این سخنان را امام صادق در حضور پدر بزرگوارش امام محمد باقر فرمود: و ایشان- با سکوتشان تأیید کردند- و چیزی نگفتند.

*حفص بن غیاث شاگرد امام صادق میفرماید:

از جعفر بن محمد شنیدم که می فرمودند:

(ما أرجو من شفاعة على شیئا إلا و أنا أرجوا من شفاعة أبى بکر مثله، لقد ولدنى مرتین).

«من همانقدری که امیدوار شفاعت علی هستم به شفاعت ابوبکر نیز همان اندازه امیدوارم، ابوبکر از دوجهت جد من است».

*شاگرد دیگر ایشان عمرو بن قیس الملائى میفرماید:

از جعفر بن محمد شنیدم که میفرمودند:

(بریء الله ممن تبرأ من ابی بکر و عمر).

«خداوند بیزار باد از کسی که از ابوبکر و عمر بیزاری بجوید».

*و امام دارقطنی با سندش از حسان بن سدیر روایت می کند که فرمود:

هنگامی که از جعفر بن محمد در باره ابوبکر و عمر پرسیده شد شنیدم که فرمودند:

(انک تسألنی عن رجلین قد اکلا من ثمار الجنة).

«تو از من در باره آن دو مردی می پرسی که مدتها پیش از میوه بهشت خورده اند».

سبحان الله! خوشا به سعادت آنان و بدا به حال کسانی که به دروغ ادعا می کنند دوستار اهل بیت اند.

این نصوص از امام جعفر صادق رحمة الله علیه در باره محبت شیخین و مودت با آنان صریح و آشکار است، و مقام و منزلت ایشان را نزد خداوند بالا می برد و ایشان را به خداوند نزدیک می کند کما اینکه دلالت صریح و آشکار بر بغض و عداوت و نفرین و انزجار ایشان از دشمنان صحابه بخصوص آن بزرگواران و فرهیختگان دارد.

مهم تر از همه اینکه خود امام صادق برای آن دو خلیفه راشد، صدیق اکبر و فاروق اعظم دو یار و مونس و غمخوار حضرت فخر رسل و تاج انبیاء و رسولان و افضل پیامبران و فرشتگان و دو خادم و مخلص اسلام و قرآن و دین خاتم رضی الله عنهما مژده بهشتی بودن می دهد.

‎با امام جعفر صادق علیه السلام آشنا شویم

 

اسم و نسب:

ایشان امام جعفر بن محمد بن علی زین العابدین بن حسین بن علی ابن ابی طالب پسر عموی حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم و ابن فاطمه بتول رضی الله عنها دختر گرامی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است. این نسب ایشان از طرف اصول بود. و اما از طرف دایی هایشان: ایشان از دو جهت فرزند ابوبکر صدیق رضی الله عنه افضل ترین ولی خدا و صحابی بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است لذا امام صادق می فرماید: (ولدنی ابوبکر الصدیق مرتین) ابوبکر صدیق از دو طرف جد من است.

با این تفصیل که: مادر ایشان ام فروه بنت قاسم بن محمد بن ابی بکر صدیق رضی الله عنه است و مادر ایشان ـ یعنی مادر بزرگ مادری ایشان- اسماء بنت عبدالرحمن بن ابوبکر صدیق رضی الله عنهم اجمعین است.

کسی که نسبش اینگونه باشد که از یک طرف فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از طرف دیگر فرزند ابوبکر صدیق رضی الله عنه آنهم حضرت صدیق از دو جهت پدر بزرگ ایشان باشد، با آن دینداری وتقوا و قرابتش به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم محال است که پدر بزرگش را بد ببیند، یا با او کینه داشته باشد یا او را دشنام دهد و لعنت کن.

زیرا قطع نظر از دین و تقوا و کمال علم و دانش و فضلیت حتی اخلاق و مروت عربیت و بزرگواری اش به او اجازه چنین جسارتی را نمی دهد. ایشان در سال ۸۰ هشتاد قمری در مدینه منوره متولد شد و در سال ۱۴۸ قمری در سن ۶۸ سالگی در مدینه منوره چشم از جهان فروبست.

 

لقب:

امام جعفر بن محمد به صادق لقب یافت، و این لقب آنقدر برایشان غالب شد که هرگاه ذکر میشد جز ایشان ذهن کسی به جای دیگری نمیرفت. علت شهرت ایشان به لقب صادق این بود که ایشان در گفتار و کردار و رفتارش صادق بود جز صداقت و راستی از ایشان هرگز دروغی ثابت نشده است. بقول شاعر:

بأبیه اقتدی عدی بالکرم ومن یشبه أباه فما ظلم

عدی درسخاوت به پدرش گرویده است

و کسیکه به پدرش شباهت داشته باشد زیاد روی نکرده است.

و پدران ایشان صادق ترین انسانهای دنیا بودند، از یکسوی رسول امین صلی الله علیه وآله وسلم که حتی در میان کافران ومشرکان و به اعتراف آنان صادق و امانت دار بود. و از طرف دیگر پدربزرگش ابوبکر، صدیق این امت که خداوند متعال در باره اش (در آخر سوره توبه) چنین نازل فرمودند:

(یا أیها الذین أمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین) (ای مؤمنان از خدا بترسید و با راستگویان باشید).

خلاصه ایشان به این لقب شهرت یافت و علماء ایشان را به همین لقب میشناسند و معرفی میکنند. از دیگر القاب ایشان (امام) است که واقعا شایستگی آنرا دارد، و همچنین (فقیه) از القاب دیگر ایشان است اما چنانکه مخالفین ایشان مدعی هستند ایشان معصوم نیستند زیرا خود ایشان این چیز را از خود نفی کرده است، مقام عصمت جز پیامبران علیهم السلام که در تبلیغ رسالتشان به آن نیاز دارند و خداوند به آنان عنایت فرموده هیچ انسان دیگر معصوم نیست.

 

فرزندان:

امام جعفر صادق رحمة الله علیه فرزندان زیادی بجای گذاشتند:

۱- اسماعیل که بزرگترین فرزند ایشان است و در حیات ایشان در سال ۱۳۸هجری وفات نمود، و فرزندی بنام محمد بن اسماعیل از خود به جای گذاشت، محمد فرزندان زیادی داشت که هر کدام آنان نسلی بجای گذاشتند.

۲- عبد الله، لذا کنیه ایشان ابوعبدالله بود.

۳- موسی که به کاظم لقب یافت.

۴- اسحاق

۵- محمد

۶- علی

۷- فاطمه.

 

مهمترین اساتید:

امام جعفر صادق علم و حدیث را از طبقه عالی از علماء آموختند، زیرا ایشان اواخر عصر صحابه را درک کردند، مانند سهل بن سعد ساعدی وانس بن مالک رضی الله عنهما. از پدرشان محمد بن علی باقر هم زیاد روایت کرده است، باقر فاضل و ثقه است اکثر محدثین از ایشان روایت کرده اند، وفات ایشان تقریبا سال ۱۱۰ هجری بود، اکثر روایات ایشان از طریق پدر از جدش حسین بن علی یا علی ابن ابی طالب از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و این به اعتبار سند عالی ترین روایات وی است و اینها بهترین نمونه روایات پسران از پدرانشان است.

از دیگر شیوخ امام صادق سردار تابعین عطاء بن ابی رباح، محمد بن شهاب زهری، عروه ابن زبیر، محمد بن المنکدر، عبد الله بن ابی رافع، وعکرمه مولی ابن عباس است. کما اینکه از جدش قاسم بن محمد بن ابوبکر نیز روایت کرده است و اکثر شیوخ ایشان از علمای مدینه است، همه اینها که ذکر کردیم امامان ثقه، معتمد، دیانتدار، صادق، عادل، و امانت دار هستند، خداوند همه شان را رحمت کند.

 

بارزترین شاگردان:

کسانی که از ایشان علم آموختند چه علم روایت و چه علم فقه عده بزرگی از علماء و حفاظ ثقه و معتمد هستند که مشهورترین آنان عبارتند از: یحی بن سعید انصاری قطان، یزید بن عبدالله بن الهاد اللیثی المدنی- ایشان از امام صادق از سن بزرگتر بودند و ده سال پیش از ایشان وفات نمود، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج که از همدوره های ایشان است، ابان بن تغلب، ایوب سختیانی، ابوعمرو بن العلا، مالک بن انس الاصبحی امام دار الهجرت، سفیان ثوری، امام نقاد شعبه بن الحجاج، سفیان بن عینیه، محمد بن ثابت بنانی، وبسیاری دیگر.

از میان شاگردان، بعضی بیشتر از ایشان فقه آموخت و با ایشان هم نشین بود و حدیث روایت کرده از این جمله امام مالک و امام ابوحنیفه رحمت الله علیهما بطور خصوص قابل ذکر است.

تمام اصحاب صحاح سته از ایشان حدیث نقل کرده اند، البته امام بخاری در صحیح نه بلکه در کتابهای دیگرش از ایشان حدیث نقل کرده است، براستی که ایشان امام صادق ثقه و صدوق و امام و فقیه بود، رحمت خدا بر او باد.

 

سخاوت و کرم:

ایشان در میدان کرم و سخاوت منزلت فوق العاده ای داشتند و این امر از ایشان و از خاندان سخاوتمند نبوت امر عجیبی نیست، جد بزرگوار ایشان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم (به تعبیر حدیث شریف) از باد هم سخاوتمندتر بودند، نمونه های بارز و بیشمار کرم آنحضرت، چه در غزوات و چه در مواقع مختلف دیگر، روشن و آشکار است بقدری سخاوت میکردند و با دست باز میدادند که هیچ نگرانی و ترسی از فقر و تنگدستی نداشتند.

هیاج بن بسطام تمیمی شاگرد امام جعفر صادق رحمة الله علیه در باره سخاوت ایشان چنین میگوید:

(کان جعفر بن محمد یطعم حتی لایبقی لعیاله شیء) (امام صادق رحمة الله علیه بقدری با دست باز غذا میداد که برای فرزندان خودش چیزی باقی نمیگذاشت).

و این بخشش و سخاوت کسی است که از فقر و تنگدستی نمیترسد. روایت شده که وقتی از ایشان در باره تحریم ربا پرسیده شد فرمودند:

(لئلا یتمانع الناس المعروف) (انگیزه حرام شدن ربا این است تا اینکه مردم از کار خیر باز نایستند).این دلالت برسخاوت و اطمینان نفس می کند.

میگویند که ایشان گاهی بخاطر اینکه صلح بین مردم برقرار شود حاضر میشد از جیب خودش خسارت آنان را تحمل کند.

همچنین گفته میشود که ایشان در انفاق و خرج کردن مخفیانه مشابهت زیادی به جدش امام زین العابدین علی بن حسین رضی الله عنهما داشت، عادت ایشان چنین بود که در تاریکی شب باری از نان و گوشت و پول را بر دوش می گذاشت و بر فقراء و بین مستمندان مدینه تقسیم میکرد.

این عادت همچنان ادامه داشت تا اینکه وفات نمود و مردم زمانی فهمیدند که مستمندان در ماندند و کسی نبود که نیازشان را برآورد.

پس خداوند رحمت کند ایشان را، امیدوارم خداوند ایشان را در زمره کسانی به حساب آورد که در باره ایشان فرمود:ه:

(ومن یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون).

و کسانی که از أز نفس خویش مصون باشند، اینانند که رستگارند.

 

حکمت و دانش وافر:

کسانی که زندگی نامه امام صادق رحمة الله علیه را نوشته اند از حکمت و حاضر جوابی ایشان به کثرت سخن گفته اند، حاضر جوابی در برابر پرسشهای دشوار وپیچیده، که واقعا این حاضر جوابی ها بر علم و دانش گسترده و فهم عمیق و دور رس ایشان دلالت میکند.

کما اینکه دلالت بر این دارد که خداوند متعال به ایشان درک سریع و زبان فصیح، عنایت فرموده که بتواند جامع ترین معانی را تعبیر کند و فقه و بینشی که مقاصد و اسرار شریعت را درک کند.

شاگرد ایشان سفیان بن عیینه میگوید:

در موسم حج به مکه آمدم دیدم ابوعبدالله جعفر بن محمد، شترش را در ابطح خوابانده، گفتم: یابن رسول الله! چرا موقف- جای ایستادن در عرفات- در پشت حرم قرار گرفت و نه داخل مشعر الحرام؟ فرمود: کعبه خانه خدا، حرم پرده آن و (موقف) دروازه آن است، وقتی عازمین حج به قصد زیارت کعبه آمدند:

اول آنان را دم دروازه نگهداشت تا اینکه زاری و تضرع کنند، وقتی اجازه ورود به آنان داد اندکی به دروازه دوم نزدیکشان کرد، یعنی مزدلفه، وقتی کثرت زاری و تضرع و تلاش آنانرا دید رحمش آمد، وقتی به آنان رحم کرد دستور داد قربانی شان را تقدیم کنند، وقتی قربانی شان را تقدیم کردند و مناسک را انجام دادند و از گناهانی که بین او تعالی و آنها مانع بود پاک شدند، دستور داد پاکیزه و با طهارت خانه اش را زیارت کنند.

پرسید چرا روزه در ایام تشریق مکروه شد؟ فرمود: زیرا آنان در این روزها مهمان خدایند و برای مهمان شایسته نیست که در خانه میزبانش روزه بگیرد.

ابونعیم در حلیه با سند خودش تا احمد بن عمرو بن مقدم رازی، روایت میکند که فرمودند:

برصورت منصور خلیفه عباسی، مگسی نشست آنرا کیش کرد وراند، دو باره آمد، دوباره راند، خیلی اذیتش کرد، امام جعفر صادق وارد شد منصور گفت: ای اباعبدالله! خداوند مگس را چرا آفریده است؟ فرمودند: تا بوسیله آن ستمگران را خوارکند.

شاگرد ایشان عائذ بن حبیب روایت میکند که امام جعفر صادق فرمودند:

(لازاد أفضل من التقوی ولاشی أحسن من الصمت و لاعدو أضر من الجهل، ولاداء أدوأ من الکذب)

«هیچ توشه ای بهتر از تقوای نیست، و هیچ چیزی بهتر از خاموشی نیست، هیچ دشمنی مضرتر از جهل نیست، وهیچ مرضی خطرناکتر از دروغ نیست».

باری امام صادق فرزندش موسی کاظم را داشت نصیحت میکرد فرمودند:

«فرزندعزیزم! کسیکه به قسمت و تقدیرش راضی باشد همیشه بی نیاز است، کسی که به داشته دیگران چشم بدوزد از گرسنگی میمیرد، کسی که به قسمت و تقدیرش راضی نباشد خداوند را در (قضاء) عدالتش متهم کرده است، کسی که عیب دیگران را کوچک بشمارد عیب خودش در نظرش برزگ جلوه میکند، کسی که پرده پوشی دیگران را نکند عیوبش آشکار خواهد شد.

کسی که شمشیر بغاوت و شورش بکشد با آن کشته خواهد شد و کسی که برای برادرش چاهی بکند خداوند خود او را در آن سرنگون میکند، کسی که با ابلهان همنشینی کند تحقیر میشود، کسی که با علماء نشست و برخواست کند مورد احترام قرار میگیرد، کسی که به جاهای بد سرزند متهم میشود.

ای فرزند عزیزم! مبادا از دیگران عیبجویی کنی که از تو عیبجویی خواهد شد ومبادا در کارهای لایعنی دخالت کنی که بخاطر آن ذلیل خواهی شد.

ای فرزند عزیزم! حق را بگو چه به نفع تو باشد و چه به ضررت، که مورد مشورت خویشاوندانت قرار خواهی گرفت، همواره قرآن را تلاوت کن، و در نشر اسلام بکوش.

وامر به معروف و نهی از منکر کن و باکسانی که از تو می بُرند رفت و آمد داشته باش! سلام را تو آغاز کن، هرکس از تو چیزی طلبید بده و مبادا خبر چینی کنی که خبر چینی در دلها کینه میکارد. مبادا به عیوب دیگران مشغول شوی که هر کسی دیگران را هدف قرار دهد خودش هدف قرار میگیرد.

هرگاه خواستی سخاوت کنی از ریشه شروع کن، که سخاوت ریشه هایی دارد، و ریشه ها تنه دارند، تنه ها شاخه دارند، و شاخه ها میوه میدهند، هیچ میوه ای خوب نمیشود مگر در شاخه اش، و شاخه وجود ندارد مگر بر تنه و تنه نیست مگر از ریشه خوب.

به دیدن نیکان برو، واز گنهکاران دیدن مکن، که آنها همانند سنگی هستند که از آن آب بیرون نمیآید، و درختیکه برگهایش سبز نمیشود و زمینیکه از آن گیاه نمیروید».

باری اصحاب پرسیدند، خداوند چرا ربا را حرام کرده است فرمودند:

«تا اینکه مردم از کار خیر باز نایستند، و این در واقع درک عمیق ایشان از مقاصد شریعت بود که باکسب و آموختن حاصل نمیشود بلکه فضل و لطف خداوند است که بهر کسی از بندگانش بخواهد میبخشد و خداوند دارای فضل بزرگی است».

از دیگر پاسخهای جالب و کم نظیر ایشان که حاضر جوابی ایشان را بیشتر بنمایش میگذارد جریانی است که صاحب ربیع الابرار آنرا نقل کرده که:

مردی از امام صادق پرسید دلیل بر وجود خداوند چیست؟ بشرطیکه از جهان و عرض و جوهر چیزی برایم نگویی؟!.

حضرت پرسیدند:

آیا تا کنون در دریا سفر کرده ای؟ گفت: بله، پرسیدند گاهی شده که کشتی طوفانی شده باشد وترسیده باشید که غرق شوید، میگوید بله، میپرسند آیا دیگر امیدی به نجات کشتی داشتید و آیا ناخدایان کشتی میتوانستند کاری بکنند؟ میگوید خیر! میپرسند در چنین وضعیتی آیا در دلت می‌گذشت که کسی ترا نجات دهد میگوید بله، می‌فرمایند: همان اسمش خداست لذا در کتاب مجیدش می‌فرماید:

(وَإِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فِی الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ) اسراء: ۶۷

«چون در دریا سختی به شما رسد، جز او (خداوند) هر کس را که به دعا می خوانید ناپدید گردد».

(وَمَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ) نحل: ۵۳

«و هر آنچه از نعمت دارید از جانب خداوند است سپس چون رنجی به شما رسد، آنگاه به درگاه او می نالید».

لذا امام ابوحنیفه رحمت الله علیه میفرماید فقیه تر از جعفر ابن محمد ندیده است.

 

شخصیت:

خداوند متعال به امام صادق در کنار تواضع و اخلاق نیکوی ایشان، وقار و سنگینی خاصی عنایت فرموده بود که بزرگترین حاکم روی زمین در زمان خودش یعنی ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، در برابر ایشان تسلیم بود.

چنانکه امام شمس الدین ذهبی با سند خودش تا فضل بن الربیع از پدرش روایت میکند که فرمود:

منصور مرا فرا خواند و گفت: جعفر بن محمد قدرت مرا به بازی گرفته است خداوند مرا بکشد اگر او را نکشم، نزدش آمدم و گفتم:: امیر المؤمنین از شما خواسته که پیش او بروی، ایشان دوش گرفت و لباس پوشید (به گمانم گفت: لباس نو پوشید) او را آوردم و برایش اجازه ورود خواستم، گفت: بیاور خدا مرا بکشد اگر او را نکشم!.

وقتی که داشتیم وارد میشدیم بسویش نگاهی کرد و از جایش بلند شد و با گرمجوشی از او پذیرایی کرد و گفت:

«مرحبا بنقی الساحة البری من الدغل و الخیانة أخی و ابن عمی» ای پاک و ای پاک از هر مکر و خیانت ای برادرم و ای پسر عمویم خوش آمدی!.

آنگاه او را در کنار خودش روی تخت نشاند و حالش را پرسید، سپس گفت: چه نیاز داری فرمودند:

عطایای مردم مکه و مدینه به تأخیر افتاده است دستور بده که برسانند، گفت: چشم، آنگاه گفت: کنیزش را صدا کرد و گفت: هدیه را بیاور شیشه عطر گران قیمتی را آورد و به ایشان داد و از هم جدا شدند، من دنبال ایشان راه افتادم و گفتم:: یابن رسول الله! وقتی من شما را آوردم شک نداشتم که شمارا میکشد، اما برخوردش عوض شد، من دیدم شما هنگام ورود لباسهایتان را حرکت میدادید، گویا چیزی خواندید چه بود؟ فرمودند: گفتم::

(اللهم احرسنی بعینک التی لا تنام، واکنفنى برکنک الذی لا یرام، واحفظنى بقدرتک على، ولا تهلکنى وأنت رجائى. رب کم من نعمة انعمت بها على قل لک عندها شکرى، و کم من بلیة ابتلیتنى بها قل لهاعندک صبرى! فیا من قل عند نعمته شکرى فلم یحرمنى، ویا من قل عند بلیتة صبرى فلم یخذلنى.

ویا من رآنى على المعاصى فلم یفضحنى، ویا ذا النعم التى لا تحصی أبدا، ویا ذا المعروف الذی ینقطع أبدا، أعنى علی دینى بدنیای، وعلی آخرتى بتقوی، واحفظنى فیما غبت عنه، ولا تکلنى الی نفسى فیما خطرت.

یا من لا تضره الذنوب، ولا تنقصه المغفرة اغفرلى ما لا یضرک واعطنى ما لا ینقصک، یا وهاب أسألک فرجا قریبا، وصبرا جمیلا، والعافیة من جمیع البلایا واشکر العافیة)

«پروردگارا! مرا باچشم بیدار خودت که نمیخوابد حراستم کن، ودر پناه قدرت خودت که تسخیر ناپذیراست جایم ده، و با قدرتی که بر من داری حفاظتم کن، هلاکم مکن که امید من تویی، پروردگارم! چقدر بسیارند نعمتهایی که تو بر من ارزانی داشتی اما من در قبال آنها از تو شکر اندکی بجای آوردم، و چقدر زیادند آزمایشاتی که مرا بدانها آزمودی اما من در برابر آنها اندکی صبرکردم، پس ای ذاتیکه باوجود شکر اندکم مرا محروم نداشتی، و ای ذاتیکه باوجود کم صبری من در هنگام مصیبت رسوایم نکردی.

وای ذاتیکه مرا در حالت گناه دیدی اما آبرویم را نریختی، وای صاحب نعمتهایی که هرگز قابل شمارش نیست وای صاحب خوبی هایی که هرگز قطع نمیشود، مرا با دنیا بر دینم، و با تقوا برآخرتم یاری فرما، و در آنچه من از او دور شده ام حفاظتم کن و هرگاه احساس خطر کردم مرا به نفس خودم وا مگذار.

ای ذاتیکه گناهان به او ضرر نمیرساند، و مغفرت و آمرزش کم ندارد، آنچه برایت ضرر ندارد از من بیامرز و آنچه از تو کم نمیشود به من بده، ای وَهّابِ زیاد بخشاینده از تو میخواهم که مشکلم را زود حل کنی، و به من صبر نیکو عنایت فرمایی، از تمام مصیبتها سلامتی و براین سلامتی توفیق شکر کردن عنایت کنی».

این حالت وکیفیتی که خداوند دل دشمنش را بجای کینه و دشمنی پر از محبت و دوستی میکند لطف و کرم و عنایت فوق العاده خداوند متعال بادوستانش است و با توجه به مسائل دشوار و بغرنجی که بین عباسیها و علویها وجود داشت اصلا تصور نمیشود که منصور عباسی از یکی از بزرگان علوی چنین پذیرایی کند.

پاک است خدایی که دلهای بندگان (به تعبیر حدیث نبوی) بین دو انگشت بلاکیف اوست که هر جور بخواهد میچرخاند.

 

ستایش علماء:

برای بزرگواری و شناختن موضع علماء در قبال ایشان همینقدر کافی است که بدانید که تمام اصحاب صحاح سته از ایشان حدیث نقل کرده اند، البته امام بخاری نه در صحیح بلکه در کتابهای دیگرش از ایشان حدیث آورده است.

لذا ابن جحر در بیوگرافی ایشان در تقریب میفرماید:

صدوق فقیه امام. علمای علم حدیث و نقادان معروف این علم شریف از ایشان بسیار تمجید و ستایش کرده و هر کس با القاب و اوصافی که شایسته مقام ایشان میدانسته از ایشان تجلیل بعمل آورده است.

ابو حاتم رازی میفرماید:

ثقة لایسأل عن مثله، چنانکه درکتاب الجرح ایشان آمده است (۲/۴۸۷) همچنین امام شافعی و ابن معین و دیگران ایشان را توثیق کرده اند، ابن حبان میفرماید: ایشان از بزرگان اهل بیت و از عابدترین اتباع تابعین و از علمای مدینه است.

 

وقتی از امام ابو حنیفه رحمة الله علیه در باره ایشان پرسیده شد فرمودند: از جعفر بن محمد فقیه تر ندیدم.

 

موضع ایشان در قبال شیخین: ابوبکر صدیق و عمر فاروق رضی الله عنهما

حضرت ابوبکر صدیق که از دو جهت پدر بزرگ ایشان است، و هر دوی آنان حضرت صدیق و حضرت فاروق وزرای جدش حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند ایشان هر دو بزرگوار را دوست میداشت و احترام میکرد و از آنان به خوبی یاد مینمود، و کسانی را که با ایشان بغض و کینه میداشت بد میدید و با آنان بغض میورزید، لذا با رافضه بخاطر موضع خصمانه ای که با صدیق و فاروق رضی الله عنهما داشتند بشدت بغض میورزیده و راه آشتی را با آنان مسدود میدیدند.

*عبدالجبار بن عباس همدانی میگوید:

هنگامی که میخواستیم از مدینه کوچ کنیم جعفر بن محمد نزد ما آمد و فرمود: انشاء الله شما از نیکان شهرتان هستید، به آنان از طرف من بگویید:

(من زعم أنی امام معصوم مفترض الطاعة فأنا بریء منه و من زعم أنی أبرأ من أبی بوبکر و عمر فأنا بریء منه).

(هر کسی معتقد باشد که من امام معصوم و واجب الاطاعت هستم من از او بیزارم و هر کس معتقد باشد که من از ابوبکر و عمر بیزاری میجویم من از او بیزارم).

*ابن ابو عمرعدنی از جعفر بن محمد صادق از پدرشان روایت میکند که فرمودند:

(آل ابی بکر کانوا یُدعون علی عهد رسول الله آل رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم) (در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مردم اهل بیت ابوبکر را نیز اهل بیت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم میخواندند).

*زهیر بن معاویه میگوید: پدرم به جعفر بن محمد گفت:

من همسایه ای دارم که مدعی است شما از ابوبکر و عمر بیزاری میجویی؟!:

امام صادق فرمودند:

(برئ الله من جارک)

«خداوند بیزار باد از همسایه ات»

(والله أنی لأرجوا ان ینفعنی الله بقرابتی من أبی بکر و لقد اشتکیت شکایة فأوصیت إلی خالی عبدالرحمن بن القاسم).

(بخدا سوگند من امیدوارم خداوند بخاطر قرابتم با ابوبکر به من نفعی برساند، وقتی من مریض شدم دایی ام عبدالرحمن بن قاسم را وصی خودم قرار دادم).

*محمد بن فضیل از سالم بن ابی حفص روایت میکند که فرمودند:

از ابوجعفر و پسرش(امام صادق و امام باقر علیهما السلام) در باره ابوبکر و عمر پرسیدم فرمود:

(یا سالم تولهما و ابرا من عدوهما فإنهما کانا امامی هدی).

«ای سالم! با آن دو دوستی کن و از دشمنان شان بیزار باش، زیرا که آن دو امام هدایت بودند».

سپس امام صادق فرمودند:

(یاسالم، أیسب الرجل جده؟ أبوبکر جدی، لانالتنى شفاعة محمد یوم القیامة إن لم أکن أتولاهما و أبرأ من عدوهما).

«ای سالم! آیا کسی پدربزرگش را دشنام میدهد؟! أبوبکر پدر بزرگ من است، شفاعت محمد صلی الله علیه وآله وسلم در قیامت نصیبم نشود اگر آنها را دوست نداشته باشم و از دشمنشان بیزار نباشم».

این سخنان را امام صادق در حضور پدر بزرگوارش امام محمد باقر فرمود: و ایشان- با سکوتشان تأیید کردند- و چیزی نگفتند.

*حفص بن غیاث شاگرد امام صادق میفرماید:

از جعفر بن محمد شنیدم که می فرمودند:

(ما أرجو من شفاعة على شیئا إلا و أنا أرجوا من شفاعة أبى بکر مثله، لقد ولدنى مرتین).

«من همانقدری که امیدوار شفاعت علی هستم به شفاعت ابوبکر نیز همان اندازه امیدوارم، ابوبکر از دوجهت جد من است».

*شاگرد دیگر ایشان عمرو بن قیس الملائى میفرماید:

از جعفر بن محمد شنیدم که میفرمودند:

(بریء الله ممن تبرأ من ابی بکر و عمر).

«خداوند بیزار باد از کسی که از ابوبکر و عمر بیزاری بجوید».

*و امام دارقطنی با سندش از حسان بن سدیر روایت می کند که فرمود:

هنگامی که از جعفر بن محمد در باره ابوبکر و عمر پرسیده شد شنیدم که فرمودند:

(انک تسألنی عن رجلین قد اکلا من ثمار الجنة).

«تو از من در باره آن دو مردی می پرسی که مدتها پیش از میوه بهشت خورده اند».

سبحان الله! خوشا به سعادت آنان و بدا به حال کسانی که به دروغ ادعا می کنند دوستار اهل بیت اند.

این نصوص از امام جعفر صادق رحمة الله علیه در باره محبت شیخین و مودت با آنان صریح و آشکار است، و مقام و منزلت ایشان را نزد خداوند بالا می برد و ایشان را به خداوند نزدیک می کند کما اینکه دلالت صریح و آشکار بر بغض و عداوت و نفرین و انزجار ایشان از دشمنان صحابه بخصوص آن بزرگواران و فرهیختگان دارد.

مهم تر از همه اینکه خود امام صادق برای آن دو خلیفه راشد، صدیق اکبر و فاروق اعظم دو یار و مونس و غمخوار حضرت فخر رسل و تاج انبیاء و رسولان و افضل پیامبران و فرشتگان و دو خادم و مخلص اسلام و قرآن و دین خاتم رضی الله عنهما مژده بهشتی بودن می دهد.


جنگ با جهل دادن آگاهی است ، تراژدی جاری استحمار و استعمار در خاورمیانه

سپتامبر 8, 2014

ولایت شیعی یا خلافت سنی؟ مساله این است

قاسم سلیمانی در عراق ۱۵/شهريور/۱۳۹۳

گاه تصاویری از او در میدان‌های جنگ سوریه و عراق منتشر می‌شود. آخرین بار او را در صفوف مبارزین شیعه عراقی در آمرلی دیده‌اند اما هنوز اصالت این تصاویر تایید نشده است. قاسم سلیمانی«می‌جنگد تا شهید شود».
بیشتر بخوانید
مادح نظری-خودنویس: این گزارش درباره حضور یک نیروی جهادی شیعه ایرانی در خاورمیانه که پرچم‌دار سیاست خارجی ایران در منطقه و نماینده مستقیم خامنه‌ای رهبر ایران که خود را امیرالمومنین مسلمانان جهان می‌داند است. همچنین در ادامه تلاش می‌شود تا تقابل جبهه اسلامیان جهادی تندرو سنی برای تشکیل خلافت اسلامی به رهبری ابوبکر البغدادی با نیروهای برون مرزی سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران از فاصله‌ای نزدیک‌تر و در یک کلوزآپ واقعی نشان داده شود.

***

شکست حصر آمرلی

در روزهای اخیر تیتر «محاصره آمرلی شکسته شد» یکی از اخبار مهم رسانه‌های جهان بود. نیروهای پیشمرگه کُرد، ارتش عراق و شبه نظامیان شیعه طی عملیاتی با پشتیبانی حملات هوایی جنگنده‌های ارتش آمریکا، موفق به شکت حصر دو ماهه آمرلی توسط شبه نظامیان دولت اسلامی (داعش) شدند.

برخی از رسانه‌های سنی مخالف سیاست‌های جمهوری اسلامی، بر این باورند که سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در هفته‌های اخیر توانسته لشکری متشکل از ده‌ها گردان از گروه‌های شبه‌نظامی شیعه را در عراق تشکیل دهد.

گزارش‌ها حاکی از آن است که این سردار جهادی نیروی قدس ایران، توانسته است نیروهای پیشمرگه کُرد و ارتش عراق را راضی کند که در کنار لشکر شیعی او با نیروهای داعش مقابله کنند.

گفته می‌شود حزب‌الله عراق، ارتش امام مهدی عراقی، گردان ذوالفقار، عصائب اهل حق، ابوالفضل العباس، جیش‌المختار، گردان‌های روز موعود، جیش‌المهدی، گردان عمار بن یاسر عراقی و گردان المحمد عراقی از مهم‌ترین گروه‌های نظامی هستند که زیر نظر فرماندهی سپاه قدس، در ایران و عراق آموزش‌های نظامی دیده‌اند و توسط این فرماندهی سازمان‌دهی شده‌اند.

کماکان در جنگ

در رسانه‌های نزدیک به حکومت ایران و بعضا وابسته به سپاه پاسداران این کشور آمده است که خامنه‌ای چهار مرتبه سردار قاسم سلیمانی را شهید و شهید زنده خطاب کرده و درباره او و همرزمانش گفته: «خدای متعال می‌خواست این‌ها زنده بمانند و برکات‌شان برای کشورشان و دنیای اسلام ادامه پیدا کند.»

اخیرا نیز حرف و حدیث‌های تایید نشده از برکناری این سردار قدیمی سپاه پاسداران از پست فرماندهی سپاه قدس در رسانه‌ها منتشر شد که با انتشار تصاویر و ویدیوی جدید سلیمانی در آمرلی صحت آنها از حیز انتفاع افتاده است.

برخی بر این باورند که در عراق و در خط مقدم جبهه جنگ با داعش، مسوولیت‌های مهم‌تری به سلیمانی داده شده است. آنها می‌گویند او ماموریت دارد برای محافظت از پروژه هلال شیعی در خاورمیانه بجنگند. منظور گویندگان هلالی متشکل از شهروندان شیعه است که از ایران آغاز می‌شود و با عبور از عراق و سوریه، به مرزهای دریای مدیترانه می‌رسد.

شهید زنده!

خامنه‌ای پیش‌تر در سال ۷۶ و در دیدار اعضا و مسوولان ستاد برگزاری کنگره بزرگداشت سرداران و ۸ هزار شهید استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان خطاب به سردار سلیمانی گفته بود: «خود شما هم که آقای سلیمانی باشید در نظر ما شهیدید. شما شهید زنده هستید. بله، شما هم شهیدید. شما بار‌ها در میدان جنگ به شهادت رسیدید.»

اکنون سلیمانی این شهید زنده در عراق است. وی برای تحقق آرمان‌ رهبری امیرالمومنین شیعه‌اش خامنه‌ای، بر سراسر جهان از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. او هیچ ابایی از کشته شدن و البته شهیدسازی ندارد.

این سردار قدیمی سپاه پاسداران از دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق تا به امروز در راستای تحقق اهداف جمهوری اسلامی در منطقه و در معنای عام کلمه در جهان می‌کوشد و با وجود شهید کردن همرزمان و نیروهای جهادی شیعه و مردم عادی، خودش هنوز شهید نشده و اکنون نیز در حال پیش بردن برنامه‌های عملیاتی سپاه قدس در خاورمیانه است.

او در میان شخصیت‌های مذهبی شیعه در منطقه هم نفوذ زیادی دارد. در یکی از دفاعیه‌هایی که بر منبر نماز جمعه بغداد در سال پیش انجام شد، شیخ جلال‌الدین الصغیر در یکی از نمازهای جمعه درباره این سردار سپاه می‌گوید: «قاسم سلیمانی تنها مشکلی که دارد این است که اگر رعب و وحشتی در دل اسرائیلی‌ها وجود دارد قاسم سلیمانی عامل آن است، اگر آمریکا به مشکلی در منطقه برخورد کرده است بدانید اسم قاسم سلیمانی در میان است.»

حضور موثر در سطح برنامه‌ریزی عملیاتی

همکاری نظامی ایران با ارتش عراق، شبه نظامیان شیعه و پیشمرگه‌های کُرد آن‌گونه که رویترز به نقل از برخی منابع شیعه اعلام کرده است هم‌اکنون در سطح برنامه‌ریزی عملیاتی پی‌گیری می‌شود.

این همکاری‌ها ابتدا در سطح مشورت نظامی بود. در سطح دوم به اعطای تسلیحات ارتقا یافت‌. در سطح سوم به حمایت آتش توپخانه در اطراف جلولا انجامید که ویدیوهای موجود نشان می‌دهد هم خود آتش‌بارها و هم خدمه‌ی توپخانه ایرانی هستند.

مرحله چهارم این همکاری که برنامه‌ریزی عملیاتی نام گرفته است؛ در واقع شامل جمع‌آوری اطلاعات رزمی و سپس تبدیل این اطلاعات رزمی به طرح عملیاتی و در نهایت مشارکت فرماندهی در اجرای آن است.

با توجه به اینکه فرماندهی عملیات آمرلی با هادی عامری (هادی فرحان عبدالله العامری ملقب به ابوحسن) رییس سازمان بدر (قوات‌البدر سابق) بود، طبیعی است که امکان همکاری تیم‌های طراحی عملیات عراقی و ایرانی در عملیات آزادسازی آمرلی از محاصره بالا بوده است؛ زیرا هادی عامری در دوران جنگ ایران و عراق خود از فرماندهان تیپ زیرمجموعه لشکر بدر بود.

به نظر می‌آید مجموع این تحولات به علاوه تصویر جدید منتشر شده از سردار قاسم سلیمانی در کنار یکی از نیروهای شبه نظامی شیعه از سویی و انتشار ویدیوی شادی و پایکوبی این سردار سپاه قدس از سوی دیگر، ساختگی بودن شایعه برکناری وی از مسوولیت پرونده عراق را در ساختار قدرت جمهوری اسلامی نشان می‌دهد.

برخلاف تمامی ادعاهایی که رسانه‌های وابسته به سپاه درباره ترس آمریکا از قدرت این سردار سپاه در منطقه و حتی جهان می‌کنند، و پوشش اخبار جهانی درباره فعالیت‌های سپاه قدس و شخص سلیمانی به عنوان فرمانده را تخریب این چهره نظامی و جهادی شیعه ایرانی عنوان می‌کنند؛ به نظر می‌رسد حوزه اختیارات و میدان مبارزه بیشتری از طرف حاکمان ایران به خصوص خامنه‌ای در اختیار وی قرار گرفته و با انتشار تصاویر سلیمانی در آمرلی بار دیگر پرده از واقعیات گام‌های بعدی جمهوری اسلامی در خاورمیانه برداشته شد.

تقابل دو جهادگر شیعه و سنی

سردار سلیمانی در بهمن‌ماه ۱۳۸۹ به عنوان چهاردهمین سرلشکر جمهوری اسلامی ایران، از سوی خامنه‌ای فرمانده کل قوای ایران، به درجه سرلشکری رسید.

او دو سال پیش در پاسخ تهدید‌هایی مبنی بر ترور وی از سوی نیروهای آمریکایی گفت که عاشق شهادت است و تاکید کرده بود: «این تهدید نیست، کمک به شوقی است، برای فرزند دورافتاده از مادر، هزاران نفر در شوق شهادت اشک می‌ریزند. در پاسخ به افرادی که فکر می‌کنند با تهدیدها رعب بر ما حاکم می‌شود، می‌گویم خداوندا شهادت در راه خودت را به دست دشمنان دینت، نصیب من بگردان.»

در آن سوی جبهه نیز نیروهای دولت اسلامی (داعش) به رهبری ابوبکر البغدادی قرار دارند که فریاد هل من مبارز می‌دهند و برای گسترش خلافت اسلامی از هیچ اقدامی کوتاهی نمی‌کنند.

نمونه‌های زیادی از قتل عام و کشتار و عملیات‌های انتحاری نیروهای گروه دولت اسلامی، از سربازان سوری، سربازان ارتش عراق، نیروهای جهادی دیگر، نیروهای پیشمرگه کُرد، مردم غیرنظامی سوریه و عراق و همچنین نسل‌کشی اقلیت‌های دینی همچون ایزدیان، مسیحیان و شیعیان و همچنین تصفیه نژادی کُردها و ترکمان‌ها و آشوری‌ها و ایزدیان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است و با دخالت‌های ایران در شکست حصر آمرلی احتمال آن می‌رود که تصاویر سر بریدن پاسدارهای ایرانی و نیروهای ویژه سپاه برون مرزی قدس، از این پس به آرشیو فیلم‌های آنان اضافه شود.

به نظر می‌رسد تقابل این دو گروه جهادی شیعه و سنی در عراق، سرآغاز شروع جنگی فرسایشی در منطقه خاورمیانه و ماجراجویی‌های غرب و شرق در میانه این جنگ باشد.

با توجه به حضور نظامی ایران به فرماندهی قاسم سلیمانی در آمرلی، برخی در ایران بر این باورند که در صورت متوقف نشدن نیروهای داعش، قطعا پیشرویی‌های این گروه این بار به سوی ایران متمایل می‌شود.


کودک فداکار

سپتامبر 8, 2014

در قصه بس شنیدیم، از کودک فداکار
در زندگی نگشتیم، از او چرا خبردار
تنها و خسته بیزار، او را که شد نگهدار
شرم است که ما ندیدیم دردش که بوده بسیار

در این جهان که حاکم، گردیده هر ستمکار
کی بوده سهم کودک، جز درد و رنج و آزار
هر گوشه کودکی هست، آزرده دل و بیمار
در کوچه های حسرت، آواره زیر آوار

مادر پدر خدا برد، او ماند بجا عزادار
زخمی و دلشکسته، بی مونس و پرستار
بنشسته در کمینش، هر دم پلید و خونخوار
با ظاهری فریبا، حاکم و شیخ دیندار

این زندگی چرا شد، یکباره سخت و دشوار
این سینه از چه گردید، بر درد و غم چو انبار
شرم است که تنها مانده، در بند هر ریاکار
در بند جهل و وحشت، درمانده و گرفتار

بر کودکان بیاییم، گردیده یار و غمخوار
بر راه آدمیت، گردیده تا وفادار
هر گوشه منتظر هست، یک کودک فداکار
باید شویم من و تو، از نام او خبردار


دلاورانه بپاخیزیم قداست تابوی دکان دین را نابود کنیم

سپتامبر 7, 2014

برای پاک کردن وطنمان از لجنزارهای دینبازان دغل که سرشار از آلودگی و گند است بایستی گندزدایی نماییم نبایستی فقط به زدودن گنداب بسنده کنیم زیرا تمام فضای ایران و پیرامون آن سرشار از آلودگی زیست محیطی است که با شستشوی مغزی و بمباران تبلیغی ملا و مداح شالوده و آلوده این ویروس چندین ساله گردیده است که با اعمال قرون وسطایی و تحجر و جهالت و خرافات باعث تحریک هم پالکان خویش در ممالک همجوار گردیده و استحاله پیوند نامیمون استحمار و استعمار منتج به تداوم استثمار گردیده است
در این مرداب گنداب ملایان دغل و روباه صفت همانند خر مگسانی لجوج و حریص احاطه شده شحشحان آزمند تر از خودشان همانند هجوم سوسکهای فاضل آب گرسنه و حریص سرشار از آلودگیها میباشند.
بهترین راه این است که نخست راهی برای بیرون راندن این گنداب از خاک میهن در اندیشه مردممان باز کنیم و آن روزنه امید این است که هر ازگاهی ملایان درباری محله ها را به چالش بکشیم و دکانشان را رسوای عام و خاص نماییم و سپس فرهنگ والای پارسی را همانند آب پاک و روشنی برآن جاری سازیم تا رفته رفته آن لجنزار را به برکه ای زیبا و پاک برگردانیم ولی کوشش و همکاریهای آزادگان و اندیشمندان توانمند بویژه زنان زمانی نه چندان نیاز دارد.
مردم بیایید کاوه وار بجنگ اهریمنان ضحاک چیره بر ایرانمان برویم..
زودرس ترین پیروزی ، خیزشی همگانی و هم زمان از محله های خودمان است که ناتوانی حاکمان در ابعاد سیاسی ،اجتماعی ، فرهنگی ، بهداشتی ، اقتصادی ، کشاورزی ، صنعتی ، نظامی آنان را به چالش کشیده و دروغپردازی سالیان سال آنان در وعده و وعید بهشت و جهنم را با ارتشاء و اختلاس و غارت و چپاول منابع و مخازن و جیب بری ملت با فروش منابع طبیعی و ملی و ارز حاصله از چپاول به صدها برابر برای نیاز غذا و دارو و مایحتاج زندگی ملت به آنان توان اینکار را خواهیم داشت که به جاهلان متعصب حالی کنیم که به دام و بلای ملا و مداح گرفتار شده و این همداستانی نا آگاهانه آنان کشور را به ورطه ورشکستگی و نابودی سوق داده و بایستی برای نجات خود و دین و دنیا و عقبی از همراهی با آنان سر باز زنند.
در این سالهای چیره شدن اهریمنان به سرزمین پهناورمان سرمایه گذاریهای زیربنایی انجام نگرفته تا ستون جامعه پایدار بماند و خیمه دکان دین در مسیر طوفان و تندبادهای نارضایتی های اجتماعی با اختناق و تهدید و وعده های دروغ دوامی نداشته و نخواهد داشت بشرطی که ریشه های چپاول و تراوش چشمه های پرداخت ذکات و خمس و سهم امام و رد مظالم و صندوقهای گدایی هر کوی و برزن را بخشکانیم تا کانال تغذیه یامفت از دکان دین قطع و تیرهایی زهرآلود و پادزهرگونه ای که به اهداف رذیلانه شان انداخته از توان سرکوب و تجاوز و اعدام آنان کاسته و متقابلآ روحیه مقابله و نافرمانی مدنی و مبارزه منفی در سطوح اجتماع را نهادینه گرداند.
یکی از آن هدفها تقدس تابوی دکان دین است و هویت مذاهب ساختگی آن که با مطالعه تاریخ و انتشار حقایق بایگانی شده آن به افراد جامعه آگاهی داده که سالهاست در دام دروغ دین فروشان گرفتار و از واقعیت دین فاصله گرفته و با مکر و حیله، فریب روضه خوانها را خورده و عمری را به بطالت در عزای مردگان عرب هزار ساله از دست داده و از عبادت معبود یکتا و خدمت صادقانه و بیریا به مخلوق او باز مانده و گرفتار شیاطین دین گردیده اند مقصود و مراد این است که دیوار قطور سد سانسور و فیلترینگ را شکافته و با در دسترس نهادن اسناد و مدارک تاریخی دیو دین را از درون نابود و استحمار را هلاک گردانیم تا گمراهان به جمع دین باوران حقیقی سوق داده شده و از دام کفتاران دین رهانیده شوند.
بخش بعدی اهداف استراتژیک شناساندن چهره واقعی و راستین سرکردگان اهریمنان ملای چیره بر ایران و چپاول خاندان هزار فامیل بوده تا مردم و ساده اندیشان بخوبی آنها را بشناسند و دست ناپاکشان را رو گردد.

جایگزینی فرهنگ جامع و ادب پارسی و فرهنگ شناسی اصیل اقوام و بدیع ادیان و آزادی و حقوق برابر اقوام و مذاهب با احترام متقابل و بازگشت به ریشه تاریخی و اصالت خودمان است که آنهم یکی از اهداف اصلی نیل به نجات ایران و مردم از دام شیاطین ولایت است که بایستی مد نظر ، پیگیر و اجراء گردد.
آگاهی توانایی است و محدودیتی در آن نیست و حاصلش همبستگی است که بایستی بخشی دیگر از اهداف باشد تا همه با هم حمیت ملی را تشکیل و بکوشیم تفرقه حاصله از تعصب و رفتار و اعمال این ناکسین دروغی دینی ولایی را به اتحاد و یکپارچگی ملی با راهگشاییهای مستقل اما متحد ،بویژه پشتیبانی از زنان و مادران میهنمان که از همه بیشتر در سلطه مذهبیون کلاش بر آنها آزار رسیده را به مرحله ظهور رسانیم.

روزنه پیروزی در شرایط فعلی پرداختن به اقشار ضعیف و تشکل های همیاری و نوعدوستی است که مرتجعین مذاهب نمیتوانند با تشکیل آن مخالفت نمایند و این طریق ساده پیروزیمان بر اهریمنان چیره بر میهنمان با همبستگی و همدلی است آنهم یک صدا بدور از هر زنده باد و مرده باد گفتنی و برای ماندگاری این کنش سراسری بایستی مقوله های متفاوت و زنجیره ای را گسترش و در عین حال در ارتباط با هم تداوم دهیم تا پایه و اساس ساده تشکل ها قانونمداری های مردمی را کشوری و خود و کشورمان را به آرامش و سربلندی برسانیم.
بایستی به این باورهای سکولار دموکراسی برسیم و بکوشیم پس از وحدت و همدلی و همراه شدن همه اقشار و گروهها ، حافظ حقوق جمعی بوده و به هیچ عنوان اجازه تسلط قوم ،گروه یا ایده ای خاص بر بقیه را نخواهیم داد و سرنگون کردن اهریمنان تنها آرمان و آرزوی همه اقشار ملت به همت خودشان است و فرهنگ فراملیتی ایران است که کشورمان را از این بدبختیها و سردرگمیها بدرخواهد آورد.
اگر به تمدن و فرهنگ کهن و شکوهمندمان نگاهی بیاندازیم بدرستی درخواهیم یافت که نوک نیزه دشمنان در سالیان دراز متوجه فرهنگمان است که با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها و تغییر کتب و اساتید و تغییر و تحول در آموزش و پرورش و جایگزینی معلمین پرورشی و طلبه های حوزه ها در مدارس سعی در شستشوی مغزی و دگرگونی بینش و فرهنگ ایرانی و جایگزینی فرهنگ 14 قرن گذشته اعراب عدن و اعراب لبنانی و سوری شده و این سیر قهقرایی در آمار نزاع های روزانه و قمه کشی و تعدی به حقوق شهروندی فراگیر گردیده و معضل اجتماعی شده است.این پیکان تیز را بایستی بر سر نیزه ها داشته باشیم و حواله اوباش و لات های حکومتی نموده تا بخود آیند و به جمع ملت بپیوندند و نه با گمراهی در خدمت دجالی باشند که با سر آمدن تاریخ مصرف و ناتوانی جسمی از حلقه های ولایی ترد گردند و برای کاسه لیسی 4 صباح آخوند، عزت وعاقبت و آخرت خویش را هم تباه گردانند بسیار سپاهیان و بسیجیان و نظامیان که بدلیل نبودن کار به ناچار جذب این نهاد ها گشته و بدنبال فرصتی مناسب برای پیوستن به جامعه می باشند که به همین خاطر بایستی با آغوش باز از آنان استقبال و با عفو کسانیکه مقابل ملت نبوده پذیرای آنان باشیم تا از هیمه سیاهی لشکر ولایت کاسته و از اطلاعات و تجربیات آنان بر علیه ارتجاع آخوند بهره ها ببریم
☆★☆★☆★☆★☆★☆★
لشکر عدو خیمه زد باز بسوی کوی من
♡♥♡
دید سواد شهر عشق یکسره تاخت سوی من
☆★☆★☆★☆★☆★☆★
عزل تو دشمن من ، جای گرفته در دلم
♡♥♡
بین که چه خوش نشسته در خانهً من عدوی من
☆★☆★☆★☆★☆★☆★
کشتن من بهربهانه ای از ازل آرزوی توست
♡♥♡
کشته شدن به جنگ جهل تا ابد آرزوی من
☆★☆★☆★☆★☆★☆★
شام سیاه سقوط تو سپیده دم صبح منست
♡♥♡
انتظار نزول جهل کرد سپید موی «رخش»
☆★☆★☆★☆★☆★☆★
شهریورماه79شاه شجاع نشتیفان


بدینگونه میتوان با چرب نمودن سبیل و چرب زبانی در این مملکت واقعیات تاریخی را تغییر داد

سپتامبر 5, 2014

با تشکر از روزنامه وزین خراسان جهت انعکاس مطبوعاتی پناهگاه نشتیفان مقابل یورش مغولان
وظایف مطبوعات اطلاع رسانی دقیق به مخاطبان خویش است نه اینکه با لذت خوردن یک وعده غذا و اشتهای کذب آن نمک گیر شده و چشم بر واقعیات بسته و مجذوب مطامع و خواست کذب میزبان گردد.
ایکاش نویسنده محترم آن روزنامه در اینترنت سرچ نموده و اطلاعات لازم و اولیه نسبت به کشف این اثر باستانی که به پشتوانه ثبت جهانی یونسکو آسبادها توسط من انتشار یافته را مطالعه نموده و با اطلاع کافی به نشر مطبوعاتی این میراث نیاکان نشتیفان می پرداخت جهت روشن شدن اذهان عمومی نکات لازم را برای صحت کشف آن یادآور میشوم تا گروه تمامیت خواه مسیر واقعی و اصالت اثر را آلوده امیال و خواست اغراض سیاسی خویش ننموده و با اعمال شرم آور خویش مانع ثبت ملی و جهانی آثار نیاکان نشتیفان نگردند.
1-کشف این اثر بزرگ تاریخی در اواخر دهه40 یا اوایل دهه 50توسط 4 دانش آموز ابتدایی مدرسه ششم بهمن شماره2 نشتیفان انجام گرفته و تا چند سال قبل که توسط من که یکی از همان دانش آموزان و در پیج های فیس بوک و وب های شاه شجاع انعکاس یافته کسی یک کلمه طی 40 سال گذشته بر زبان نرانده است .

2-انعکاس کشف اولیه این اثر توسط من در اینترنت انجام گرفته و به تمام سوال و جواب ها و ارایه راهنمایی و اطلاعات لازم و تعداد دروازه ها و اتاقک ها و اسم گذاری پناهگاه زیرزمینی و منبع موثق اعلام آن از سوی من انجام گرفته و اینگونه توسط تمامیت خواهان مصادره گردیده است.

3-تاریخ اعلام عمومی این اثر در وب ها و پیج های شاه شجاع ثبت است و انتشار و برملا شدن این اثر ناپیدا در بعد از به بن بست رسیدن ثبت جهانی آسبادهای نشتیفان که مراحل اولیه استارت ثبت ملی و برآورد بودجه و هدایت مشاور کردتبار خاتمی به نشتیفان و پیگیریهای بعدی جهت وصول و نتیجه آن که 10% بودجه واگذلری هم بیشتر صرف کاهگل کاری و شن ریزی آن نگردید و بقیه بودجه با هماهنگی نماینده وقت مجلس و فرماندار آب شد اینجانب پیگیر مراحل ثبت جهانی آثار فوق بوده و غیر مستقیم با ارتباطات دوستانه ای که برقرار داشته امور لازم را به سرانجام رسانده ام.

(شاه شجاع نشتیفان
اجتماعی _ فرهنگی _ سیاسی _ اقتصادی _ گردشگری _ علمي _ خبري_پایگاه بدون سانسور همه عقاید( وب آزادی)
خانهبرگی از تاریخ رجال نشتیفان

گفتگوی دوستداران نشتیفان
مه 16, 2014
‎فیس‌بوک

شاه شجاع نشتیفان و Mostafa Maldary

ژانویه 20, 2011Mostafa Maldary
سلام
یک کارگردان مستند ساز رو قراره بیارم نشتیفان و یه مستند کامل بسازه و خوشحال میشم ایده ای اگه دارید بهم بگید.
بیشتر اسبادها و اداب و فرهنگ های این منطقه و قنات ها و نهال کاری ها و این چیزا دارم فکر میکنم.
.
راستی مستند بازمانده سه شنبه ها 22:20 از شبکه 4 پخش میشه. و تو همین قسمتا از نشتیفان نشون میده. حتما ببینید.

ژانویه 2011،21شاه شجاع نشتیفان
با سلام و تشکر ولی من به شبکه 4 دسترسی ندارم ضمنأ اگر خدمتی از من بر میاد میتونم مکاتبه ای در خدمتون باشم

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
از این ادرس میتونید برنامه ها رو مستقیم از اینترنت ببینید http://www.tviranian.com/tv4.htm
یا این ادرس http://live.irib.ir/
ولی اگه موضوع خاصی مد نظرتون دارید لطفا بهم بگید. ممنون
پخش زنده شبکه چهارم سیما | شبکه 4
http://www.tviranian.com
اشتراک‌گذاری

ژانویه 2011،21 شاه شجاع نشتیفان
thank u sir

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
ببخشید
متشکرم از لطف شما

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
خواهش میکنم

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
شما چنانچه موفق شدید خرابیها را که بخشدارعرب جنایت نموده به تصویر بکشید پیشنهاد بدید با توجه باینکه سه فقره چشمه در ته بازه روان و بلا استفاده است یک دریاچه مصنوعی با آبشار در دهانه بازه (غار )ساخته بشه و تمام خرابه ها تا دامنه آسبادها فضای سبز درختکاری گردد در ادامه همین بازه در تقاطع با قنات ده پناهگاه زیرزمینی مقابله با یورش مغولان در عمق حدود 10متری اتاقک و سردابه هایی که در زمان حمله مغولها و ترکمن تازیها برای دفاع و غافلگیری استفاده میشده وجود دارد که چنانچه برق کشی بشه در منطقه خواف تایباد و قاین و گناباد وکل خراسان و حتی ایران نمونه اش را نخواهید یافت

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
برای این اتاقکها خیلی تلاش کردم ولی هم خودم نتونستم ببینم و هم اینکه دلایل مستند نداشتم. شما دلایل مستندی دارید که این اتاقکها وجود دارد.
منظور من همون شهر افسانه ای هست که زیر نشتیفان وجود دارد

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
افسانه نیست من در دهه40 با سه نفر از همکلاسیهای ابتدایی مدرسه بهمن شماره2 در موقعی که حریم زمین هایمان را مشخص میکردیم داخل آن شدم و کاشفش ما چند نفر دانش آموز دهه 40 هستیم
در ارتباط با تلاش کشاورزان که نسبت به سایر منطقه فعالترند مثال بزنید برآباد با آن همه آب آلو و خیار و سبزی حاصل کارشان است ولی نشتیفان اولین بار در منطقه زعفران و توتون راکاشته و از زمانهای قدیم به کاشت و خزانه نهال و صادرات آن مبادرت میکرده است

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
حتما داریم روی نهال کاری ها کار میکنیم. از اطراف هم شنیدم که میخوان اولین جشنواره کاج رو در نشتیفان برگزار کنن.

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
یاد آوری کنید از قدیم الایام نشتیفانیهاانسانهای پرتلاش بوده اند در گذشته های دور با کاروان شتر و خر مبادرت به بازرگانی از بنادر به خراسان و هند و چین و افغانستان و بلعکس مینمودند و جزو اولین کسان در منطقه بودند که کامیون و تریلی را جایگزین شتر برای راههای دور و وانت را جایگزین الاغ برای معاملات نزدیک نمودند

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
راجع به او اتاقکها بیشتر توضیح بدین.
طبق گفته ها ی مردم افرادی در حین حفر چاه فاضلاب برای خانه هایشان به غار هایی در زیر زمین برخورد کرده اند ولی کسی حاضر به دادن اطلاعات کافی نبود

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
در زمانیکه منطقه دستخوش حوادث و حملات اجنبی میشده مردم از آن پناگاهها استفاده میکردند لازم است بدانید که چندین دروازه داشته که به محله های مختلف راه داشته و نهایت دربهای ورودی با همان سنگهای آسیاب و یا مشابه بسته و استتار میگشته است ( قلعه کهنه قدیم یا همان مدرسه ابتدایی و منزل حاج رضا باکفایت ،محله نجارها _آهنگرها _ آسبادها _باغها و قنوات ده و میر انداب)

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
درسته. ولی الان چکونه میشه این اتاقکها رو دید و اونا رو به تصویر کشید؟؟ راه ورودی از کجاها داره؟

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
مردم نشتیفان در کار جمعی و شراکت هم از قدیم الایام در منطقه زبانزد بوده اند در خریدن شتر یا کامیون یا معدن یا تجارت چندین نفر شریک و از همین راه رزق و روزی حلال برای زن و فرزندان کسب می نموده اند
بسیار مهمان نواز و غریب نوازند چون خود همیشه در حرکتند بینش بازی نسبت به دیگر روستاهای منطقه داشته و متجددترند
بهتر است شمابکمک اهالی یا از همه بهتر شهرداری و شورا از محله نجارها شروع به کاوش کنید من در اواخر دهه40 یا اوایل50 اگر اشتباه نکنم از درب خانه حفیظ الله مسکین داخل شدم (خیابان خیام فعلی ) کمی همت و پشتکار لازم است

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
ولی اقای مسکین قبول نکرد و متاسفانه خبرهایی شنیدم که بعضی ها فاضلاب خونه هاشون رو انداختن توی این غارها.
اقای بلیغ هم گفت که با اجر کامل بسته است.
به نظر شما اون غاری که در گدار بازه وجود دارد میتواند یکی از ورودی ها باشد؟

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
ازتاریخ گذشته منطقه و سلحشوری مردم سخن بمیان آورید که با همین امیران و دلیران و نیروی محلی در صدر اسلام و هجوم مغولهاهم در مقابل لشکریان آنان مقاومت که در مقابله با لشکر اسلام پس از چندین پیروزی آنها را تا کرمان عقب رانده ونهایت که کمک به لشکریان اسلام رسید پس از شکست و عقب نشینی به سمت جنوب متواری و از آنجا به کراچی هندوستان و سپس گجرات و بمبیی گریختند که هنوز هم در آنجا آیین زردشتی و زبان پارسی را پاس داشته و بیاد سنگان شهری بنام سنجان بنا نهاده اند و شرکت خودروسازی تات هم از آن آنان است و در زمره قشر مرفه میباشند که بخشی از آنان در مالزی هم به همین نحو مرفه و اصیل اند
در مقابله مغولها و تیمور لنگ هم رشادتها نموده مقابله و ایستادگی ولی چون هجمه و هجوم آنان سراسری بود و حکومت مرکزی ناتوان در بخش های دیگر که پیشروی شد به محاصره در آمده و نهایت از طریق کوهها به یزد و کرمان عقب نشستندو در انجا هم با اشرار در گیر شده و قلاع آنان را در هم شکستند خبر سرداران خراسانی (امیر مبارزالدین و امیر مظفر…..)در منطقه پیچید و حاکم وقت میبد را بآنان واگذار …….که شرحش در وبهای شاه شجاع رفته که یک صده بر خیلی از بخشهای ایران تا بغداد هم حکم رانده اند

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
سالها از کشف پناهگاه گذشته و حتمأ تغییر اتی بوجود آمده بایستی پس از گشایش با کمک شورا کار و بازسازی کرد

ژانویه 21, 2011شاه شجاع نشتیفان
من پیگیرم که آنها هم ثبت ملی شوند بعدش کسی تخریب یا فاضل آب نخواهد ریخت و اگر همت اهالی پشتش قرار داشته باشد براحتی بازسازی و مکان تاریخی و گردشگری خواهد شد که هرساله گردشگران زیادی تردد که نیاز به ساخت هتل رستوران و غیره خواهد داشت که این خود باعث نه تنها رونق کسب و کار و درآمد شده بلکه میراث نیاکان علاوه بر معرفی اصالت وهویت تاریخی حفظ هم خواهد شد

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
اینها دقیقا افکاریست که من چند سال است تو ذهن دارم.

ژانویه 21, 2011Mostafa Maldary
میخوام دیده های خودتون رو از بازدید اون مخفیگاهها برام بنویسید.
لطفا…

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
پشت قلعه بیابان بود و هرکدام از همکلاسی ها و رفقا برای خودمان حریم زمین مشخص وخط میکشیدیم در آنزمان زمین مدرسه فعلی پشت قلعه حاشیه خیابان خیام را من خط کشیده و مربوط به من بودچند قطعه پایین تر از زمین من یکی از دروازه ها در پی کنی زمین آقای حفیظالله مسکین کشف شد و بدینگونه بود که در پیکنی به سنگی خورد که به تنهایی نمیتوانست جابجا کند و دیگر همکلاسی ها را بکمک خواست ما امکانات آنچنانی نداشتیم از دهانه چاه مانندی با یکی دو تا دیگر از بچه های کله شق و ماجرا جو همسن سال با دلهره پایین رفتیم وارد یک راهرو طویلی شده که شبیه سو دیگر قنوات بود اما کمی که جلو رفتیم گویا به سمت چپ وارد اتاقکی که کاسه و کوزه های شکسته و چراغ پیه سوز داشت از آنجا هم گذشتیم مقداری که رفتیم دقیقأ یادم نیست (چهل سال گذشته )چند تا اتاق که رد شدیم به قنات آب رسیدیم که بعد که برای بزرگترها تعریف میکردیم و با سمت و سوی آن مشخص شد قنات ده بود اما موقعی مسیر رفته را برگشته و بیرون آمدیم سر و لباسمان سیاه شده بود

ژانویه 22, 2011Mostafa Maldary
میشه با دوستانتون مصاحبه کنیم تا از زبون خودشون موضوع رو بیان کنیم.
چون شما تشریف ندارید با اونا حرف بزنیم.

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
با شناختی که از شما دارم و میدانم در دامن چه شیرزنی بزرگ شده اید دوستانه خواستم درخت باور ها بارور تر گردد نه ریشه با تیشه برابر…
وانگهی شما که در آنجا به همه دسترسی دارید چه نیازی به تجسس…لطفأ زمین را بکاوید ارثیه و اسرار نیاکان در آنجا نهفته است!

ژانویه 22, 2011Mostafa Maldary
از اینکه به باورهایم یقین دادید تشکر میکنم.
یه روز بهتون خبر میدم که این اثار رو ثبت کردیم.
دقیقا معنی حرفاتون رو نفهمیدم ولی یه خورده گرفتم.
باز هم بابت همه چیز ممنون.

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
خدا پشت و پناهتان فقط اشاره ای بود به اختناق در ایران و فضای بسته درنشتیفان تا اسباب زحمت کسی فراهم نگردد

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
ضمنأ در مورد مزار شاه شهید هم کاوش کنید
درخصوص اینکه شیخ زین الدین در نشتیفان بنای زیبای مسجدی را که نمونه آنرا در هرات و بغداد ساخته در نشتیفان هم ساخت و اوقافی برای هزینه ها و مرمت آن هم قرار داده و اینکه آثارباستانی چند صد ساله چرا و بدست چه کسان کوته فکری مسجد فوق با آن ایوان های سربفلک کشیده و مسجد تابستانی با در خت های ابریشم و حجره و تاقهایش تخریب گردید را هم بررسی نمایید

ژانویه 22, 2011Mostafa Maldary
چند وقت پیش تخریب شده؟

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
دو بار و یا شایدم سه بار
بعد انقلاب بدست هیأت امناء فعلی م.ر _ش.ن_ش.م_غ.م
ولی این خشکه مغزها حتی پیش بینی یک صدم زمانی شیخ زین الدین را ننموده تا جوابگوی امروزشان باشد حال آنکه بانی اولیه پیش بینی چند صد سال را نموده بود

ژانویه 22, 2011Mostafa Maldary
تا حالا راجع به تخریب مسجد از کسی چیزی نشنیده بودم.
عکسی از قبل مسجد ندارید؟

ژانویه 22, 2011شاه شجاع نشتیفان
یک بار کف مسجد تابستانی را موزاییک کردند و فرشهای سفارشی که در حاشیه آنان تاریخ خورده و خوافیها برای تماشا می آمدند و زبانزد شده بود
یکبار دیگر هم قبله مسجد زمستانی که با چوب پوشانده شده اضافه شد که اگر دقت کافی نمایید دارای دو محراب است
دفعه بعدی هم موقعی بود که خشکه مغزها مسجد تابستانی با آن ایوانهای سر به فلک کشیده را تخریب و سقف زدند که سمت راست مسجد زمستانی است که هم اکنون نماز جمعه و مراسم سوگواری در آن انجام میگیرد
و دفعه آخر هم فکر میکنم منزل آقایان صاحبکار و میزا ها …و کلانتر اضافه و یا در حال افزایش است شما بهتر با خبرید

ژانویه 22, 2011Mostafa Maldary
wooooowwww
تا حالا اینا رو هیچ جایی نشنیده بودم.
من حرفی راجع به این مسجد شنیده که بیشتر شبیه داستانه و اینه که میگن این مسجد دارای یک گنجه که هروقت خراب بشه اون بیرون میاد و دوباره خرج مرمت اون میشه.
شاید مثل خیلی از حرفای دیگه بزرگنمایی باشه

ژانویه 23, 2011شاه شجاع نشتیفان
چند تا باغ وقفی گنجهای مسجدند

Leave a Comment » | Uncategorized | برچسب‌ها: مغولان, نشتیفان, پناهگاه | پایاپیوند
نوشته شده توسط nashtifan

نشتیفان کجاست !؟
فوریه 24, 2014
نشتیفان کجاست !؟

نشتیفان قلبی تپنده برای ایران است*** موطن’شینگن› شاه شجاع ایران است

نشتیفان نقطه طلوع خورشید ایران است*** شهری از خطه خراسان ایران است

نشتیفان مآمن و نور مدینه دلیران است *** سردمدار وحدت برای نجات ایران است

نشتیفان پناهگاه مبارزه با مغولان است*** شهر افسانه ایش زیر زمین پنهان است

نشتیفان همچو آسبادهامقابل طوفان است***ماتم وناله آسباد بتیمور زقتل عام دلیران است

نشتیفان !،رخش،در وصف تو حیران است*** آنچه که عیان است ، چه حاجت به بیان است

اسفند ماه 92 ،شاه شجاع نشتیفان)

گزارش اختصاصي خراسان
جست و جوي تاريخ در «پناهگاه هاي زيرزميني» شهر «آسبادها»
خراسان رضوي – مورخ دوشنبه 1393/06/03 شماره انتشار 18767
نويسنده: حميدرضا ناسخ nasekh@khorasannews.com

<>
عکس ها : ناسخ
شهر بيش از ۱۰هزار نفري «نشتيفان» که در فاصله ۱۸کيلومتري خواف و ۲۸۰کيلومتري مشهد قرار دارد، تاکنون به واسطه وجود آسبادهاي تاريخي (آسياب هاي بادي) مشهور بود. ولي اکنون يکي ديگر از جاذبه ها و آثار تمدني تاريخي نيز در بافت قديمي اين شهر که تا سال ۸۲ به عنوان يک روستا بود، کشف شده است. نام اين اثر تاريخي «شهر زيرزميني» يا بهتر بگوييم «پناهگاه هاي زيرزميني» است که دقيقا در پشت «آسبادها» قرار دارد.

وجود چنين پناهگاه هايي از چند سال پيش از زبان اهالي محلي شنيده مي شد اما کسي به اين نقل قول ها توجهي نمي کرد تا اين که سال گذشته سرانجام سازمان ميراث فرهنگي اقدام به کاوش در مناطق مورد ادعاي مردم کرد. اين کاوش ها از زمستان سال گذشته آغاز شد، از آن جا که اين پناهگاه ها از روي دو قنات قديمي مي گذشت، با ورود کاوشگران از سر يکي از چاه هاي اين قنات به عمق ۱۰متري زمين پناهگاه هاي مذکور کشف شد و پس از آن بود که براي کاوش در آن از محل ديگري زمين به عمق ۱۰متر حفاري شد و راه ورودي رسمي با دري براي آن تعبيه شد. به همراه يکي از آگاهان محلي و عضو انجمن دوستداران ميراث فرهنگي به نام «پوريعقوب» که از ساکنان «نشتيفان» است، از ورودي اصلي به داخل پناهگاه ها رفتيم. از در ورودي که وارد شديم در دو طرف راست و چپ راهروهايي به عرض ۴۰ تا ۵۰ سانتي متر و ارتفاع ۹۰ تا ۱۲۰سانتي متر وجود داشت. ابتدا من وارد پناهگاه شدم و پوريعقوب و مجاور يکي ديگر از محلي ها در پشت سرم قرار داشتند. راهروها بسيار تاريک بود و براي همين از آن ها خواستم که چراغ قوه گوشي هاي تلفن همراه شان را روشن کنند و من هم چراغ تلفن همراهم را روشن کردم تا هم بتوانم در آن تاريکي مطلق جلوي پايم را ببينم و هم تصاويري از پناهگاه تهيه کنم. جنس زميني که پناهگاه ها در آن حفر شده بود شبيه سنگلاخ بود و گويي اين تونل ها را همين ديروز حفاري کرده اند. با آن که در بيرون از پناهگاه ها هوا حدود ۴۰درجه گرم بود، اما داخل اين پناهگاه ها نسيم خنکي در جريان بود که آرامش خاصي به انسان مي داد و اين سوال را در ذهن تداعي مي کرد که به راستي چنين نسيم خنکي از کجا آمده و چگونه در آن زمان يعني قرون ۶ تا يازدهم (سال هاي تخمين حفر پناهگاه ها) با آن ابزار ابتدايي نور و هواي اين پناهگاه ها را تأمين مي کرده اند؟پاسخ اين سوالات را هنگامي که در داخل اين تونل ها به جلوتر مي رفتيم، دريافتم، تقريبا در هر ۱۰ يا ۲۰متر در قسمت چپ و راست هر تونل اتاقک هايي به ابعاد 3.5 در 2.5 و يا کوچک تر حفر شده بود که ارتفاع آن ها نيز به حدود ۱۵۰سانتي متر مي رسيد. اين اتاقک ها بدون «در» بودند و در پاره اي از نقاط دو اتاق رو به روي هم و در برخي نقاط نيز يک اتاقک در سمت راست و در ۲۰متر ديگر اتاقکي در سمت چپ قرار داشت. در داخل هر اتاق نيز يکي، دو طاقچه کوچک در ديوار کنده شده بود که اين طاقچه ها محل قرار گرفتن پيه سوزها براي روشنايي بوده است. کمي که جلوتر رفتيم به قناتي برخورديم که عمق چاه آن از زير پناهگاه بيش از ۱۰متر بود و آب از آن عبور مي کرد. ساکنان داخل پناهگاه به منظور تهيه آب شرب در ديواره قنات پلکان هايي ساخته بودند که به داخل چاه مي رفت و از آن آب بر مي داشتند. در آن زمان سر چاه هاي قنات باز بوده و نور و هوا از طريق چاه به درون پناهگاه نفوذ مي کرده است. راز خنک بودن اين پناهگاه ها نيز نسيمي بوده است که پس از ورود هوا به داخل قنات از روي آب خنک داخل قنات عبور مي کرده و در داخل پناهگاه به جريان مي افتاده است. ضمن اين که در زمستان ها نيز به گونه اي بوده است که داخل پناهگاه گرم بوده است. همچنين در داخل اين تونل هاي زيرزميني سفالينه هاي فيروزه اي کشف شده است که نشان از استفاده ساکنان پناهگاه از وسايل ابتدايي براي گذران زندگي بوده است. در برخي از قسمت هاي پناهگاه نيز از داخل دريچه هايي تا سطح زمين حفر شده است و به وسيله «ناي» هاي سفالي و به منظور جلوگيري از هرگونه ريزشي مستحکم شده که بدين وسيله نور و هوا در ساير نقاطي که حلقه هاي چاه قنات وجود نداشته، تأمين مي شده است. سمت راست پناهگاه نيز وضع به همين گونه است و دو چشمه قنات به صورت عرضي از زير اين پناهگاه ها مي گذرد.در قسمت هايي که هنوز کار کاوش در آن صورت نگرفته است نيز به دليل بي توجهي مردم، فاضلاب ها به درون اين پناهگاه ها هدايت شده است که باعث شده قسمت هايي از پناهگاه مذکور ريزش و کار کاوش را مشکل کند. هم اکنون فقط چند صد متر از اين تونل ها کشف شده است و طبق برآوردها گفته مي شود حداقل اين پناهگاه هاي زيرزميني يک کيلومتر طول دارد. اما اين که راز حفر چنين پناهگاه هايي چيست، بايد گفت سند مشخصي در مورد قدمت آن ها نيست و آن چه بر زبان مي آيد نقل قول هاي محلي و تخمين هاي برخي کارشناسان است اما گفته مي شود اين پناهگاه ها به منظور در امان ماندن مردم آن دوران از حمله مغول ها و… احداث شده اند. بايد گفت پناهگاه هاي زيرزميني شهر نشتيفان يکي ديگر از شگفتي هاي معماري ايراني و جاذبه هاي تاريخي اين سرزمين پس از آسبادهاست که مي تواند موجب جذب گردشگران فراواني از سراسر نقاط جهان شود. طبق گفته «پوريعقوب» عضو انجمن دوستداران ميراث فرهنگي خواف تاکنون به دليل نبود امکانات و روشنايي در اين محل و بي اطلاعي رسانه ها امکان بازديد روزنامه ها و ساير رسانه ها از آن فراهم نشده است و روزنامه خراسان اولين رسانه رسمي است که اقدام به تهيه گزارشي از اين اثر تاريخي کرده است.